میراث مکتوب نیاکان (۲)یادگار زریران، «بهَگَوَد گیتا»ی ایرانی Yadegar-e Zariran
ویدئو
بهَگَوَد گیتا Bhagavad Gita(آهنگ خدایان) مهمترین بخش ماهابهاراتا (سرودهای حماسی از سدهٔ پنجم پیش از میلاد) است که از دو کلمهٔ بهَگَوان به معنی خداوند و گیتا به معنی سرود و نغمه تشکیل شدهاست.
این بحث مربوط به «یادگار زریران»(ایاتکار زریران)، یکی از کهنترین سوگنامههای ایرانی و بازمانده ارزشمندی از میراث پارتی است. یک رساله حماسی مذهبی که در اصل به زبان پهلوی اشکانی بوده ولی صورت کنونیِ آن به خط و زبان پهلوی (زبان پارسی میانه) است. زبان پارسی میانه، واسطهٔ مستقیم میان پارسی باستان و پارسی امروزی است.
در واژه زریران، الف و نون(ان) نشانهی نسبت است، یعنی یادگار مربوط به زریر.
...
یادگار زریران، در اصل اثری نمایشی بوده که به وسیله گوسانها، یعنی خنیاگرانی که در دوره پارتی داستانهای گذشته را برای مردم روایت میکردنـد، به اجرا درآمدهاست. حوالی سال ۵۰۰ میلادی نوشته شده و قدیمیترین داستان پهلوانی به زبانهای ایرانی است. شامل ۱۱۴ بند (اصلی)، ۷ بند پایاننوشت و ۳۰۰۰ واژه پهلوی است. موضوع یادگار زریران، بیان دلاوری ایرانیان و معتقدان دین نو (زرتشتی) در برابر خیونان (تورانیان) است.
...
این رساله در سال ۱۸۹۰ میلادی توسط ویلهلم لودویگ گایگر Wilhelm Ludwig Geiger ترجمه شده، و تئودور نُلدِکه Theodor Nöldeke (خاورشناس آلمانی)، در مطالعات ایرانی خود از آن یاد کردهاست. شاعر ارجمند ایران ملکالشعرا بهار هم آن را از پهلوی به پارسی دری ترجمه کرده که خرداد سال ۱۳۱۴ در مجله «تعلیم و تربیت» (سال پنجم – شماره ۳ – صفحه ۱۱۳ تا ۱۲۰) چاپ شدهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گُشتاسب آیین زرتشت را میپذیرد
از میان پادشاهان قدیم، نام گُشتاسب بیشتر از همه در ادبیات پارسی میانه آمدهاست. در گاتاها – سرودههایی که از دیرباز سخنانِ زرتشت پنداشته شده – چهار بار از گشتاسب یاد شدهاست.
گُشتاسب در زمان زرتشت فرمانروای بلخ بود. زرتشت، مردم را به راستی و پاکی فرا میخواند. گشتاسب هم آیین زردشت را پذیرفت و به یاری و پشتیبانی وی برخاست. در پیامد این اوضاع، ارجاسب (پادشاه خیونها) برآشفت و دو نفر را به دربار گشتاسب فرستاد که اگر ایرانیان این دین را رها نکنند، باید برای جنگ آماده باشند. گشتاسب از شنیدن این پیام در خود فرورفت و برادرش (زریر) پاسخ آن نامه را چنین داد.
«ما این دین پاک را نهلیم و با شما همکیش نشویم...»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زریر به خاک و خون میغلطد
گشتاسب از وزیر خود جاماسب خواست که پیامد جنگ را پیش بینی کند. جاماسب شاه را از کشته شدن زریر، و... آگاه ساخت اما در نهایت مقابله با خیونها و نبرد با آنان را توصیه کرد.
زریر با ارجاسب (پادشاه خیونها) قرار جنگ گذاشت و فرماندهی سپاه ایران را بدست گرفت. نبرد آغاز شد و در گیر و دار جنگ، زریر و چند تن از نزدیکان گشتاسب به خاک و خون غلطیدند. اسفندیار، پسر گشتاسب، بَستَوَر، پسر زریر، و گرامیکرد(گرامی کردار)، پسر جاماسب، از پاننشستند و آخر سر سپاه خیونان(خیونها) شکست سختی خوردند و تنها ارجاسب (شاه خیونان) زنده ماند – که اسفندیار به علامت سرشکستگی او را بر خَر دُم بریدهای به محل خویش فرستاد تا برود و برای دیگر خیونان(هیونان) تعریف کند که در رزم گشتاسبان چه دیدهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زریر عزیزترین شهید این منظومه است
زریر پهلوانی دلیر بود. در اوستا و یشتها(سرودها)ی پنجم و سیزدهم از او به نیکی یاد شدهاست. با اینکه جاماسب پیش بینی کرد که در این نبرد کشته خواهد شد، وی در همه جا گوی سبقت را از دیگران ربود. زریر عزیزترین شهید این منظومه است و زیباترین صحنهها به او اختصاص دارد. فردوسی داستان این نبرد را به تصویر کشیدهاست:
کنون اندر آمد میانه زریر
چو گرگ دژآگاه و شیر دلیر
به لشکرگه دشمن اندر فتاد
چو اندر گیا آتش و تیز باد
چو ارجاسپ دید آن چنان خیره شد
که روز سپیدش شب تیره شد...
ارجاسب به سپاهش رومیکند و میپرسد چه کسی داوطلب جنگ با زریر است؟ پهلوان تورانی سپاه ارجاسب، بیدرفش جادو (شمر داستان)، دواطلب میشود و همو به زریر تیر میزند و او را از پا درمیآورَد.
چو شد جادوی زشت ناباکدار
سوی آن خردمند گُرد سوار
بینداخت ژوپین زهرابدار
ز پنهان بران شاهزاده سوار
گذاره شد از خسروی جوشنش
به خون غرقه شد شهریاری تنش
ز باره در افتاد پس شهریار
دریغ آن نکو شاهزاده سوار
فرود آمد آن بیدرفش پلید
سلیحش همه پاک بیرون کشید
سپاهش همه بانگ برداشتند
همی نعره از ابر بگذاشتند
...
گشتاسب که صحنه را نظاره میکرد دیگر زریر را ندید.
چو گشتاسپ از کوه سر بنگرید
مر او را بدان رزمگه بر ندید
به دین اندرون بود شاه جهان
که آمد یکی خون ز دیده چکان
جهان پهلوان آن زریر سوار
سواران ترکان بکشتند زار
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فرزند زریر و پیکر خونین پدر
زریر که برخاک میافتد فرزندش بَستَوَر بر بالای پیکر به خاک و خون غلتیده پدر حاضر میشود. این صحنه در عین زیبایی، بسیار غمانگیز است.
«الا ای درخت تناور! جان بر افکنده تو را چه کس بر گرفت؟...
مو و ریش تابدار تو را بادها آشفتهاند، پاکیزه تن تو را اسبان با پای لگدمال کردهاند و تو را خاک بر گریبان نشستهاست. اکنون چه کنم، چه اگر از اسب بنشینم و سر تو پدر اندر کنار گیرم و تو را خاک از گریبان بگیرم، پس به آسانی باز بر اسب نشستن نتوانم.»
...
بیدرفش جادو، زریر را کشته بود. پس از این واقعه، کسی آمادگی برای نبرد تنبهتن با بیدرفش جادو(پهلوان تورانی سپاه ارجاسپ) را در خود نمیدید، مگر پسر خردسال زریر که بَستَوَر نام داشت و او در نبرد با بیدرفش جادو، وی را به خاک افکند.
یادگار زریران، «بهَگَوَد گیتا»ی ایرانی است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس
در ویدئوی ضمیمه، نام پسر زریر را به اشتباه بَستور گفته و پوزش میخواهم. تلفظ درست آن « بَستَوَر » Bastavar است. رّد پای سوگنامه داستان زریران را در کتابهای مقتل هم(که به بازگویی داستان کربلا میپردازد) میبینیم.
در یادگار زریران، گرامیکرد(گرامی کردار)، پسر جاماسب، در حین نبرد، دستهایش قطع میشود و درفش(پرچم) را به دندان میگیرد که بی اختیار دستهای قطع شده ابوالفضل عباس و گرفتن مشک آب توسط او تداعی میشود. رفتار شمر در داستان کربلا، بی شباهت به بیدرفش جادو در یادگار زریران، نیست.
سرگذشت غم انگیز زریر در حماسۀ «یادگار زریران»، همچنین سنت نمایش واقعۀ مصایب میترا و برگذاری آیین سیاوشان یا مراسم عزاداری برای اسمردیس (بردیای دروغین) به دست داریوش هخامنشی...در شکل دادن و اجرای نمایشهای آیینی تعزیهخوانی نقش داشتهاست.
داستان یادگار زریران مبنای سرودن شاهنامه (گرشاسب نامه) دقیقی قرار گرفته و فردوسی و ثعالبی نیز از آن تاثیر پذیرفتهاند. یادآوری کنم که روایت فردوسی از داستان گشتاسب و زریر، با متن کتاب یادگار زریران تفاوتهایی دارد.
منابع
نولدکه، تئودور، حماسه ملی ایران، ترجمه بزرگ علوی
کیا، خجسته، «نشانههای نمایشی در حماسه یادگار زریران»،
رقیه همتی، حماسه دقیقی و یادگار زریران
عباس آذرانداز، یادگار زریران، نمونهای از هنر شاعری ایرانیان در دوره میانه
یادگار زریران- شاهنامه گشتاسب – حماسه ملی ایران قدیم
ترجمه ملکالشعرا بهار
یادگار زریران، ترجمه یحیی ماهیار نوابی
ژاله آموزگار، همچنین مهرداد بهار، بیژن غنی و سعید عریان هم یادگار زریران را ترجمه کردهاند.
مریم خادم، یادگار زریران، برگی دیگر از افتخارات ایرانیان
Benvenist, E. (1932). “Mémorial de Zarēr”, in Journal Asiatiqe, Paris.
Henning, W.B. (1933). “A Pahlavi Poem”, ActaIranica VI (selected papers), Leiden.
در همین زمینه
- میراث باستانی ایران در جای جای جهان
- هجوم اعراب به ایران زمین
- استوانهٔ کورش، «مانترا»ی خیال انگیز
- مدیحهِ کورش، یا لعنت نامه برای نَبونَئیدوس Verse Account of King Nabonidus
- میراث مکتوب نیاکان
- Yadegar-e Zariran یادگار زریران، «بهَگَوَد گیتا»ی ایرانی
- نامهٔ تنسر به گُشْنَسپْ
- گاتاها، «مانترا»ی تأملبرانگیز
- ماتیکان یوشت فریان و صدای پای آب
- درخت آسوریگ
- اَوِستایِ گاهانی و غیرگاهانی
- اندرزنامههای کهن ایرانی
- خوداینامگ، کُهَنترین کتابِ تاریخ ایران
- اَرداویرافنامه Ardā Wīrāz-nāmag
سایت همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook