میراث مکتوب نیاکان (۱۰) اَرداویرافنامه Ardā Wīrāz-nāmag
...
اشاره نمودهام. با تکرار مجدد این واقعیت که ایدههای روزگار قدیم با جامعه امروز ما همخوانی ندارد و هویت ملی ایرانی، در هویت باستانی خلاصه نمیشود، این قسمت را به کتاب «اَرداویرافنامه»
اختصاص میدهم. اگرچه در این بحث به روزگار سپریشده و باورهای دینی آرداویراف اشاره میشود اما منظور من بررسی میراث مکتوب نیاکان است، نه آریاگرایی یا جَدَلهای مذهبی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اَرداویرافنامه، سفرنامهای تمثیلی است
اَرداویرافنامه(اَرداویرازنامه)، یکی از متون پهلوی ساسانی و سفرنامهای تمثیلی درباره جهان دیگر است. شـرح به اصطلاح معـراج یک موبـد بـه نـام اَرداویراف(اَرداویراز ARDA Wīrāz) است.
...
انسان از زمانهای کهن میخواسته بداند که آیا مرگ فنا و نابودی است یا اینکه آغاز و ادامه هستی به شکلی دیگر است. اَرداویرافنامه هم به مسأله مرگ اشاره میکند. ایـن اثـر اگرچه درونمایه دینی دارد، اما بسیاری از ساختارهای اقتصادی نظام ساسانی را میتوان در آن یافت.
...
اَرداویراف مدعی میشود که همراه دو ایزد، به سفری دور و دراز به دوزخ و بهشت رفته و شاهد کیفر گناهکاران و پاداش نیکوکاران بودهاست. وی آموزههای دینی خودش(یا بهتر بگویم تمایلات و توهمات خویش) را به آسمان و ایزدان ربط میدهد تا قواعد و قوانین دینی زرتشتی را برجسته کند.
...
نمونههایی از سیر و سفر خیالی در یونان قدیم در آثار افلاطون و پلوتارک دیده میشود. سفرهاى تسئوس قهرمان افسانهاى یونان، و اورفئوس به دوزخ... نیز قابل تامل است.
...
این به اصطلاح سلوک عرفانی، در ادیان دیگر هم هست. مکاشفه یوحنا، نامه پولس رسول به غلاطیان، ایلیا، حزقیال، اشعیاء، سفر عیسىبن مریم به دوزخ براى نجات ارواح پارسایان، معراج پیامبر و...
در ایران، کهنترین نمونه از این دست، در کتیبههای کرتیر در نقش رستم و سرمشهد است که بنوعی به معراج اشاره دارد. مکاشفات عرفا چون نومنامه فضلالله نعیمی استرآبادی (عارف نامدار و بنیانگذار جنبش حروفیه)، و تجربه راهبانی که نیکوس کازانتزاکیس در گزارش به خاک یونان از آنها حرف میزند، بحثبرانگیز است.
رّد پای اینگونه تجربهها را در اساطیر هم میتوان یافت.
گیلگمش - که به جهان مردگان میرود - هادس Hades یونانی - خدای زیر زمین، و پرسفونه Persephone - که نیمی از سال را بر زمین و نیمی دیگر را در زیر زمین زندگی میکند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اَرداویرافنامه و تصاویر هراسانگیز از دوزخ
اَرداویرافنامه به زبان پارسی میانه نوشتهشده و مضمون آن، اعتقادات عامه ایرانیان پیش از اسلام درباره آخرت است. این کتاب در ۱۰۱ فصل تقسیم شده و حدود ۸۸۰۰ واژه دارد.
از فصول کتاب، ده فصل به بهشت مربوط میشود که فقط یک بخش آن به زنان اختصاص دارد. هشتاد و پنج فصل به جهنم مربوط میشود که سی و دو فصل آن به مردان، بیست و شش فصل آن به زنان و هفت فصل به زن و مرد، هر دو اختصاص دارد.
آغاز کتاب تا فصل سوم، از پذیرفتن دین زرتشت توسط گشتاسپ، هجوم اسکندر و پراکندگی اوستا آغاز میشود و به آزمایش دینی روی گداخته ریختن بر سینه آذرباد مهرسپندان، موبدان موبد شاپور دوم ساسانی، برای حقانیت دین زرتشتی پایان میپذیرد. سپس چگونگی فراهم آمدن مقدمات سفر اَرداویراف به جهان دیگر شرح داده میشود.
اَرداویراف پس از این تجربه درونی، به شرح ٨١ گونه کیفر که مشاهده کرده بود میپردازد. در سراسر تاریخ ایران در هیچ اثری شکنجه و ابزار آن بدینسان هراسانگیز توصیف نشدهاست. از فصل ۱۶ تا پایان کتاب توصیف دوزخ و سرانجام گناهکاران است.
...
اَرداویرافنامه را چندین نفر به نظم کشیدهاند، ازجمله زردشت بهرام پژدو، کاووس پسر فریبرز، انوشیروان پسر مرزبان و...
ترجمههایی به شکل نثر هم در کتابخانههای ملی پاریس و مونیخ موجود است.
به جز پژوهندگان غربی چون «فیلیپ ژینیو» Philippe Gignoux و «ج.ا.پوپ» J. A. Pope، اَرداویرافنامه را پژوهشگران ایرانی هم ترجمه کردهاند که از جمله میتوان از «ادیب السلطنه سمیعی» یاد کرد که این متن را به نظم در آورد. همین طور رشید یاسمی در سال ۱۳۱۴ و مهرداد بهار در سال ۱۳۴۲ ترجمههایی از این متن پهلوی به زبان و خط فارسی انجام دادند.
متن پهلوی و برگردان فارسی اَرداویرافنامه (به شکل منظوم)، با ویرایش کیخسرو جاماسپ آسا K. Jamasp-Asa و مقدمه کتایون مزداپور را هم باید اضافه کرد.
...
داریوش کارگر هم ارداویرافنامه را براساس شش دستنوشته و مقایسه با روایت و نسخه زبان پهلوی و ترجمه انگلیسی تصحیح کرد و یکی از کاملترین نسخههای این متن کهن را به دست داد.
ترجمههای مختلف اَرداویرافنامه در سدههاى گذشته، تفاوتهایى با یکدیگر دارند. ازجمله زمان سفر اَرداویراف و نیز کوتاهی و بلندِى متن.
ترجمههای مختلف اَرداویرافنامه در سدههاى گذشته، تفاوتهایى با یکدیگر دارند. ازجمله زمان سفر اَرداویراف و نیز کوتاهی و بلندِى متن.
اَرداویرافنامهای که اکنون در دسترس است، به زبان پهلوی متاخر، احتمالا در پارس نوشته شده و نفوذ زبان فارسی را در جای جای آن مشاهده میکنیم. از این رو، احتمال دارد که در تحریرِ قدیمترِ کتاب، دست کاریهای متاخرتری شده باشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در اَرداویرافنامه، سخنی از حمله اعراب به ایران نیست
در خصوص زمان زندگی اَرداویراف و نگارش کتاب، پژوهشگران نظر واحدی ندارند. گفته میشود وی در زمان اردشیر بابکان میزیسته، اما زمان داستان و زمان نگارش آن یکسان نبودهاست. دوران زندگی اَرداویراف را با توجه به نامی که از آذربادمهر اسپندان در کتاب آمده، از میانه سده چهارم میلادی تا سال ۶۵۰ میدانند. دلیلی که داستان را جدیدتر از آن نمیدانند این است که در کتاب از یورش اسکندر و زمان پر آشوب سلوکی و پارتی سخن رفتهاست، اما هیچ سخنی از هجوم اعراب به ایران زمین در آن دیده نمیشود. در نتیجه اَرداویراف باید پیش از حمله عربها، زندگانی کرده باشد.
از آنجا که نام کتاب دینکرد در فصل اول ارداویرافنامه آمده، تاریخ تالیف آن را زودتر از سده سوم هجری نمیدانند اما برخی دینکرد را «انجام اعمال دینی» دانستهاند نه کتاب دینکرد.
از محتوای کتاب اَرداویرافنامه چنین برمیآید که متن اصلی پهلوی آن به اواخر دورهٔ ساسانی تعلق داشتهاست. با این حال برخی معتقدند تدوین نهایی اَرداویرافنامه به صورت مکتوب، در زمان خسرو انوشیروان (۵۷۹_۵۳۱ میلادی) انجام گرفتهاست، زیرا در تفسیری در کتاب آمده که ویراف همان نوه شاپور، موبد مشهور زمان این شاه بودهاست.
اضافه کنم که زمان سفر اَرداىویراف در روایت پهلوى به روزگار پس از حمله اسکندر مقدونى به ایران و در روایتهاى گوناگون فارسى زرتشتى به روزگار اردشیر بابکان و در روایتهاى پازند و سانسکریت و گجرات ِى کهن به زمان گشتاسپ بازمىِگردد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در منابع شرقى سیر و سفر خیالى کم نیست
درستی و نادرستی گزارهها بحثی دیگر است...
روایت شده که اَرداویراف موبدى پارسا در عهد ساسانیان بود که از میان هفت موبد که خود از بین چهل هزار دستور و موبد برگزیده شده بودند انتخاب گردید تا ضمن سفرى روحانى به جهان مینوى، کار مینو (عالم معنى)، و بهشت و دوزخ را مشاهده کند و سره را از ناسره بازشناسد و پاداش اعمال نیک و بد را دریابد.
هفت خواهر اَرداویراف که تنها همین برادر را داشتند نزد موبدان آمده از ایشان خواهش کردند که اَرداویراف را بدین سفر ناشناخته نفرستند، مبادا به سلامت باز نگردد. موبدان بدیشان اطمینان دادند که وى پس از هفت شبانروز به سلامت باز خواهد گشت. پس آنگاه روح اَرداویراف در حالى که کالبدش بر زمین بود بدین معراج رفت و در پایان هفت شبانروز به کالبد بازگشت. اَرداویرافنامه سرگذشت این به اصطلاح مکاشفه و تجربه درونی یا بهتر بگویم خواب و خیال است.
اَرداویرافنامه، بر رساله الغفران ابوالعلاء مُعَرّی و بویژه بر کمدی الهی دانته، تاثیر داشتهاست. موضوع اصلی اینگونه معراجنامهها، سفر عرفانی است و مسافران درواقع شارحان روح و روان خویشاند، اَرداویراف موبد زرتشتی و «ابن قارح» شاعر عرب که از طرف ابوالعلا مُعِرّی راهی این سفر میشود هم، از این قاعده مستثنی نیستند.
گفته شده عناصر ساختاری و خیالی منظومه «سیر العباد الی المعاد» سنایی هم متاثر از اَرداویرافنامه است، اما کتاب سنایی بیشتر متأثر از کتیبه کرتیر و کشف و شهود گشتاسپ است پس از آنکه به آیین زرتشت درآمد.
...
در اَرداویرافنامه سروش و آذرایزد، بَلَدِ راه و پاسخگوی پرسشها هسـتند. در سیرالعباد سنایی، پیر خردمند همراه و رهرو است. اما در کمـدی الهـی، ویرژیـل، تمامی اتفاقات را شرح میدهـد و فضـای داسـتان را بـه متنـی اخلاقـی - تـاریخی بـدل میکند.
دانته از سیر و سفرى حکایت دارد که در حقیقت در درون خود وی اتفاق افتادهاست. اَرداویرافنامه هم چنین است.
...
در منابع شرقى سیر و سفر خیالى کم نیست. در لیلى و مجنون، هفت پیکر و شرفنامه نظامى به توصیفهایى برمىخوریم که شاعر از سیارات به دست مىدهد.
میبرید از منازل فلکی
شاهراهی به شهپر ملکی
ماه را در خط حمایل خویش
داد سر سبزی از شمایل خویش
...
خاقانى در مثنوى تحفه العراقین، امیرخسرو دهلوى در مطلع الانوار، سلمان ساوجى در جمشید و خورشید، جامى در یوسف و زلیخا، و وحشى بافقى داستان معراج را در قالبهاى هنرى به نظم کشیدهاند.
در آثار عطار هم، از معراج سخن به میان مىآید. براى مثال: در اسرارنامه و الهى نامه. همچنین در گلش راز محمود شبستری
تو از عالم همین لفظی شنیدی
بیا برگو که از عالم چه دیدی
بگو سیمرغ و کوه قاف چبود
بهشت و دوزخ و اعراف چبود
کدام است آن جهان کان نیست پیدا
که یک روزش بود یک سال اینجا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مردم در آتشکده آذرفرنبغ، انجمن میکنند
از کتاب اَرداویرافنامه درمییابیم که پس از یورش اسکندر و راه یافتن فساد در دین، مردم در آتشکده آذرفرنبغ، در کاریان فارس، انجمن میکنند و از بین پاکترین مردمان، اَرداویراف را بر میگزینند که به نزدِ امشاسپندان رفته و ببیند که راه و رسم ِدرست پرستش چیست و آیا آنها به راه راست هستند یا نه؟
(امشاسپندان از صفات پاک اهورامزدا و اشاره به ایزدان نگهبان بشر است.)
...
اَرداویراف نوشابهای مینوشد و به خواب میرود و سفر به جهان دیگر را آغاز میکند. ایزدان(سروش و ایزد آذر)، او را میبینند و به او درود میفرستند و آنگاه دستش را میگیرند و در سفر به جهان دیگر، با او همراه میشوند.
اَرداویراف پس از گذر از پل چینود Činvat Peretum (در عقاید زرتشتی، پل داوری درگذشتگان. پل صراط مثلاً)، نخست به جایگاهِ روانهایی که گناه و ثوابشان برابر است رفته، سپس به جایگاه ِاندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک و در نهایت به سرای نور بی پایان راه مییابد.
اهورامزدا را در آنجا نیایش میکند و فروهر، کیومرث، زردشت و فرشوشتر و... را میبیند. سپس از آن جا فرود آمده و به جایگاه اندیشه بد، گفتار بد و کردار بد پا مینهد و در چهارمین گام، به دوزخ میرسد.
اَرداویراف پس از هفت شبانه روز، از آن خواب گران (از آن سیر وسفر رؤیاوش) بیدار میشود. بنا بر متن کتاب، در این سفر اهورامزدا دو بار بر اَرداویراف ظاهر گشته و یکبار با او همصحبت میشود.
...
مردمان و دُستوران چون بدیدند که اَرداویراف از خواب درآمد خرمی کردند و شاد شدند و بر پای ایستادند و نماز بردند و گفتند: شاد آمدی اَرداویراف... چگونه آمدی و چون رستی و چه دیدی؟ ما را بازگوی تا ما نیز احوال آن جهان بدانیم...
اَرداویراف گفت دبیری دانا را بیاورید تا هرچه دیدهام بگویم تا همه کس را کار مینو و بهشت و دوزخ معلوم شود و قیمت نیکی کردن بدانند و از بد کردن دور باشند پس دبیری دانا بیاوردند و در پیش اَرداویراف بنشست. اَرداویراف داستان سیروسلوک روحی خود را که البته جنبهٔ موهومی دارد، شرح میدهد.
اَرداویرافنامه، بیاختیار مرا به یاد زندان شاه میاندازد. نسخه دست نویسی از آن را داشتم که مامورین با چند کتاب و نوشته دیگر از اتاقم در خوابگاه دانشجویی ضبط کرده بودند و در کمیته مشترک ضدخرابکاری کار دست من داد. در خاطرات خانه زندگان
قسمت چهارم
و قسمت پنجم
به این موضوع اشاره کردهام.
کتیبههای کرتیر
چهار کتیبهٔ از کرتیر روحانی پرنفوذ و سختگیر زرتشتی که در مدت سلطنت شش پادشاه ساسانی، از اردشیر بابکان تا نرسه میزیست برجا ماندهاست. کتیبههای کرتیر دو موضوع عمده را در بردارند: معرفی او و القابی که داشته و شرح کارهایی که در زمان هر پادشاه انجام دادهاست و دوم شرح معراج او.
چهار کتیبه از او بجا ماندهاند. ۱- در سرمشهد، در هشتاد کیلومتری کازرون، ۲- در نقش رستم که در زیر نقش کرتیر قرار دارد و از نظر مضمون شبیه به کتیبهٔ سرمشهد است. ۳- در کعبه زرتشت که در در زیر کتیبهٔ بزرگ شاپور یکم نگاشته شدهاست. ۴- در نقش رجب در سه کیلومتری شمال تخت جمشید. این کتیبهها به زبان فارسی میانه هستند و یکی از مآخذ عمدهٔ تاریخ سیاسی و دینی ساسانیان به شمار میروند.
منابع
- زرتشت بهرام پژدو، ترجمه منظوم اَرداویرافنامه به فارسى
- رشید یاسمى، اَرداویرافنامه، مجله مهر، سال چهارم، شمارههاى ۱-۵
- ابراهیم پورداود، اَرداویرافنامه. یادنامه، جلد یک
- مهرداد بهار. پژوهشی در اساطیر ایران
- رحیم عفیفى، اَرداویرافنامه(ترجمه)، بهشت و دوزخ در آیین فردیسنى
- احمد تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام
- محمد شریفی، به بهانه انتشار نسخه جدید اَرداویرافنامه
- ژینیو، فیلیپ، اَرداویرافنامه، ترجمه ژاله آموزگار
- داریوش کارگر، اَرداویرافنامه، براساس شش دستنوشته
- مهدی کارگر، درآمدی بر اَرداویرافنامه
- بهرام بیضایی، گزارش اَرداویراف
- کتایون مزدا پور. شایست و ناشایست
- بویس، مری، تاریخ کیش زرتشت پس از اسکندر گجسته، ترجمـه همـایون صـنعتی زاده
- احسان طبری، برخی بررسیها در باره جهانبینیها و جنبشهای اجتماعی در ایران
- محمود کویر، رستاخیز ایران
- اسماعیل آذر، دانته و تأثیر پذیری او از منابع شرقی
- رضا آزادپور، سیری در سفرنامههای تمثیلی
- گردآفرین محمدی، جلیل نظری، مقایسه نگاه اَرداویرافنامه و رساله الغفران در دنیای پس از مرگ،
- بهمن انصاری، چکیدهای از اَرداویرافنامه
- رضا مرادی غیاثآبادی، پژوهشهای ایرانی
- حسین سمیعى، ترجمه منظوم اَرداویرافنامه به فارسى
- J. A. Pope, The Ardai Viraf Nameh or the Revelations of Ardai Viraf, London, 1816
- S. Rustamji, Ardaivirafnamu, Bombay, 1844
- Barthelemy, A. Arta Viraf-Namak.1887
- R. Abrahamian, Ardavirap Namak, Yušti Frian, Erevan, 1958
- Giynou, Philippe. Le Livre d’Artâ Virâf, 1984
- K. Jamasp-Asa, Arda Viraf Nameh, Bombay, 1902
در همین زمینه
- میراث باستانی ایران در جای جای جهان
- هجوم اعراب به ایران زمین
- استوانهٔ کورش، «مانترا»ی خیال انگیز
- مدیحهِ کورش، یا لعنت نامه برای نَبونَئیدوس Verse Account of King Nabonidus
- میراث مکتوب نیاکان
- Yadegar-e Zariran یادگار زریران، «بهَگَوَد گیتا»ی ایرانی
- نامهٔ تنسر به گُشْنَسپْ
- گاتاها، «مانترا»ی تأملبرانگیز
- ماتیکان یوشت فریان و صدای پای آب
- درخت آسوریگ
- اَوِستایِ گاهانی و غیرگاهانی
- اندرزنامههای کهن ایرانی
- خوداینامگ، کُهَنترین کتابِ تاریخ ایران
- اَرداویرافنامه Ardā Wīrāz-nāmag
سایت همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook