مراد از اوستای گاهانی، اوستای کهن است که گاتاها(گاهان) را در بردارد. اوستای غیرگاهانی، اوستای مُتأّخر و مطالب درهم و برهمی است که افراد مختلف در زمانهای مختلف به متن قدیمی افزودهاند. افزودههای پُر از خرافه که برخلاف گاتاها، هیچ ربطی به آیین اشوزَرتُشت ندارد.
من به حکمت خسروانی و اندیشه ایرانشهری - آرمانهای اجتماعی سیاسی فرزانگان ایران باستان - تعلق خاطر دارم و نگرش آنان را در اوضاع و احوال روزگارشان به منظور طرح یک سامان اخلاقی – سیاسی و دربرگیرنده خیرهمگانی، نیک و شایسته تأمل میدانم، اما هدف از پرداختن به اینگونه مطالب، نگرش رمانتیک به ایران باستان نیست.
هجوم اعراب به ایران زمین واقعی است و سلاطین به اصطلاح مسلمان مظهر ویرانگری و واپسگرایی بودند ولی بدیلهای آنها هم از جمله پادشاهان سلسله ساسانی و به ویژه خسرو انوشیروان، خیلی، مظهر عدل و داد نبودند.
هویت ملی ایرانی، در هویت باستانی خلاصه نمیشود و فرهنگورزانی که گذشته ایران را برجسته میکردند، امثال میرزا فتحعلی آخوندزاده، رضا قلیخان هدایت، جلال الدین میرزا، احمد کسروی، صادق هدایت، ایرج میرزا، و حتی ابراهیم پورداوود...هم، معتقد نبودند هویت ملی ایرانی، مو به مو همان هویت باستانی است.
برجسته کردن میراث مکتوب نیاکان، با ترکستیزی و جَدلهای مذهبی میانهای ندارد. همچنین با عربستیزی، که بیشتر ناشی از یک عکسالعمل روانشناختی است و واکنش در برابر استبداد دینی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اوستا، کهنترین سرود و نوشتار ایرانیان
اوستا Avesta، نام فراگیر مجموعهٔ کهنترین نوشتار، سرودهها و نیایش نیاکان ما، در روزگار باستان است. میتوان احتمال داد که در قرن چهارم میلادی به کتابت درآمده و در قرن ششم میلادی تدوین نهایی یافتهاست.
اوستا بیست و یک نسک(کتاب) داشته و هماکنون دارای پنج بخش است:
یسنه، یشتها، وندیداد، ویسپَرَد، خرده اوستا
یَسنه که ۱۷ سروده گاتایی و «ستایشهای گرامی»(ستوتیسن) STOT YASN را هم در بردارد، حاوی آداب مذهبی و نیایشهایی است در ستایش آفریدگار و آفریدگانش. شمار این نیایشها ۷۲ پاره است.
یشتها سرودهایی است که عموماً به ستایش خدایان قدیم ایرانی مانند مهر و ناهید و تیشتر و... اختصاص دارند. شمار یشتها، طبق نسخههای مختلف از ۲۱ تا ۳۰ میباشد.
وندیداد یا در اصل وی-دیو-داد به احکام شرعی میپردازد و نوعی بهداشتنامه کهنه و منسوخ شدهاست. وندیداد ۲۲ «فرگرد» یا بخش دارد و افزودههای خرافی اوستا است.
ویسپَرَد(ویس+پرد با فتح پ و ر، و سکون دال)،در لغت یعنی سران و سروران. وابسته به نمازها و مراسم آیینِ گاهبار یا گَهَنبار در اسطورههای زرتشتی و آریایی است، به اصطلاح شش روزی که خدا دنیا را آفرید. ویسپَرَد ۲۴ پاره دارد.
خردهاوستا، نمازهای روزانه و سرودهای آیینی و سرودهایی درباره درگذشتگان است.
گذشته از این پنج کتاب و کتابچه، پارههایی از نوشتهای بنام «هیربدستان و نیرنگستان» و... موجود است که در باره برگزاری مراسم مذهبی است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اوستا نه کتاب آسمانی است و نه آن را زرتشت نوشتهاست
قدیمیترین بخش اوستا، گاتاها(سرودهای گاهان) منسوب به زرتشت است. سابقه آن بر پایه گمانهزنیهای زبانشناختی به اوایل هزاره نخست پیش از میلاد میرسد. سایر بخشهای اوستا در قرنهای بعدی تکمیل شدهاند.
اوستا اساس و بنیاد و پناه و یاوری، و نیز متن اصلی، و دانش و شناخت، معنی شدهاست. البته این واژه(اوستا)، نه در گویش هند و ایرانی و آریایی و... وجود دارد و نه در کتاب اوستا.
گفته میشود با واژه «ودا»، نام کهنترین کتابِ دینی هندوان خویشاوند است و با «ابستاگ» در پارسی میانه و «آپستاواکا»(ستایش خدا) در پارسی باستان هم ریشه است. بعد از هجوم اعراب به ایران زمین، از اوستا با نامهای دیگر ازجمله بستاق، وستا و آبستا نیز یاد شدهاست.
در مجمل التواریخ آمده: زردتشت کتاب بستاق را که ایشان وستا خوانند بر گشتاسب عرضه کرد.
همچنین خاقانی در سرودهاش آوردهاست:
چو اینجا معنی قرآن ندانم
روم آنجا که آبستا بخوانم
همانطور که گفتم تنها بخشی از کتاب اوستا(گاتاها)، منسوب به زرتشت است، اوستای بعدی(اوستای مُتأخر) نه کتاب آسمانی است و نه آن را زرتشت نوشتهاست. بوسیله کسانی تدوین شده که هیچکس آنها را نمیشناسد و نامشان هم مشخص نیست. یک جُنگ و کشکولی است از مسائل مختلف. از داستانسرایی و ستاره شناسی و پزشگی گرفته تا کشورداری و کشورگشایی و گاهشماری...
برای نمونه، سرودههای «یشت» از آن زرتشت نیست و گمان میرود که وابسته به دوره هخامنشی(۶۴۸ تا ۳۳۰ پیش از میلاد) است. «وندیداد» در زمان پارتها(۱۴۱ پیش از میلاد تا ۲۲۴ میلادی) سروده شده و «ویسپَرَد» به زبان پارسی میانه است و به دوره ساسانی(۲۲۶ تا ۶۵۱) میلادی) برمیگردد.
نمونه دیگر وندیداد است.
وندیداد(قانون ضد آیین دیوی پرستان)، از نظر زبان اوستایی و ترجمه پهلوی ارزش دارد اما راه و روشی که ارائه میدهد ارتجاعی و توجیهناپذیر است.
در فرگرد(بخش) ۱۶ بند ۱۲ با نسبت دروغ به اشوزَرتُشت نوشته شده:
زرتشت گفت: زن دشتان(زنی که در زمان عادت ماهانه قرار دارد) بعد از قطعشدن خون باید کارهایی را انجام دهد تا از آلودگی پاک شود. از جمله اینکه:
۱- باید سه گودال حفر کنند. در دو گودال اول این زن باید خودش را با ادرار گاو بشوید و در گودال سوم خود را با آب بشوید.
۲- سپس باید ۲۰۰ مورچه دانه کش را از بین ببرد.
...
البته اینگونه مطالب ضدتوحیدی و خرافی که ربطی هم به آیین زرتشت ندارد، فقط خاص اوستای مُتأخر نیست. شبیه آن کم و بیش، در رسالههای سایر ادیان هم یافت میشود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اوستا و اسکندر مقدونی
برخی از بخشهای اوستا پیش از نوشتهشدن، سدهها سینه به سینه نقل میشدند و اینطور که از کتاب «ارداویرافنامه» برمیآید، گاتاها و برخی از دیگر نوشتههای موجود در اوستا تمام و کمال پیش از یورش اسکندر مقدونی به ایران موجود بودهاند ولی اسکندر کتابخانهها را آتش زده و ازبین رفتهاست. واقعش اینگونه ادعاها را نمیتوان تأیید کرد.
هستند پژوهشگرانی که تاکید میکنند به دستور اسکندر برخی از نسخههای اوستا به یونانی ترجمه شد.
یان ریپکا، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، صفحه ۶۹
...
اوستا که فقط یک یا دو نسخه نبود که آن را آتش بزنند و از بین ببرند. در ایران آنزمان با آن وسعت و پهناوری، نسخههای بیشتری از اوستا به صورت تکههای پراکنده در نقاط گوناگون وجود داشت. بگذریم که اوستا سینه به سینه نیز منتقل میشد.
چند قرن پیش از ساسانیان، اسکندر، امپراتوری هخامنشی را نابود کرد اما ۲۱ نَسَک(کتاب) اوستا باقی ماند. پس اسکندر نمیتوانسته آسیبی به این نسکها رسانده باشد.
اگر کتابخانهها در سراسر کشور، در حدّی وسیعبه آتش کشیده شدند، چرا کتابی چون کلیله و دمنه باقی ماند؟ کلیله و دمنه که برزویه طبیب در زمان انوشیروان از هند به ایران آورد و به زبان پهلوی ترجمه کرد، نه تنها از بین نرفت، بلکه بعد از اسلام به عربی و فارسی هم برگردانده شد.
جدا از کلیله و دمنه، مزدک و نهضت او، همچنین مانی، یا دین زرتشتی و زروانیگری اخبارش به ما رسیده و پارهای از آثارشان هم اکنون در دست ماست.
...
ایران در آن عصر بیش از ۵ میلیون کیلومتر مربع مساحت داشت و هزاران آتشکده و مرکز دینی زرتشتی در ایران بود. اعراب اگر هم میخواستند نمیتوانستند همه را به آتش بکشند؟ از تکههای پراکنده اوستا در گوشه و کنار ایران پهناور آن زمان که بگذریم، اوستا همچنان به صورت شفاهی در میان موبدان و مردم عادی وجود داشت و هیچ آتشی نمیتوانست از پس آن برآید!
...
روایت ابن خلدون که گویا پس از فتح ایران توسط اعراب، در جندی شاپور یا فارس کتابسوزی شده، جای نقد دارد، بویژه که بیان دیگری از یک افسانه معروف است که بر طبق آن عمر بن خطاب دستور ویرانی کتابخانه اسکندریه را داد.
نخستین بار در قرن هفتم هجرى، على بن يوسف قفطى، در كتاب تاريخ الحكماء، به كتابسوزى اسكندريه(توسط اعراب) اشاره کردهاست. افسانهای که او نقل میکند دقیقاً شبیه روایت ابن خلدون در مورد کتابسوزی اعراب در فارس است. على بن يوسف قفطى، تنها اضافه نموده که كتابها به حمامهای اسكندريه داده شد تا بسوزانند...و مدت شش ماه حمامها به آن كتب داير بودند!
یادآوری کنم که تا قرن هفتم، هیچ گزارشى از آتش سوزى كتابخانه اسكندريه وجود ندارد.(شرح این مطلب در این بحث نمیگنجد.)
...
در مورد دانشگاه جندی شاپور نیز میدانیم که در حمله اعراب به ایران سالم ماند و به حیات خود تا قرن سوم و چهارم هجری ادامه داد.
...
«روایتی هم که گفتهاند کتابخانه مدائن را اعراب نابود کردند هیچ اساس ندارد و مآخذ آن تازهاست.»
عبدالحسین زرینکوب، کتاب کارنامه اسلام (۱۳۴۸)
زرینکوب در کتاب روزگاران(منتشره در سال ۱۳۷۳) به روحیات هیجانی فاتحان، اشاره دارد اما محدداً تأکید میکند که روایت کتابسوزی در تیسفون واقعی نیست...
...
گرچه با هجوم اعراب به ایران زمین اتفاقات بسیار ناگواری در برخی مناطق رخ داد اما مهاجمین که جزیه را بر به قول خودشان مجوسان تحمیل کردند، از سوی دیگر مجبور شدند به نیاکان زرتشتی ما به عنوان پیروان اهل کتاب احترام بگذارند. حتی گفته میشود برخی از موبدان و رهبران دینی زرتشتی در سدههای نخستین یورش اعراب، حاکم و والی مناطق مختلف ایران بودند.
...
برتولد اشپولر در کتاب «تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامى» میگوید:
«اینطور به نظر مىرسد که تازه پس از تسلّط عربها، اوستا در دسترس عموم قرار گرفته و به نام کتاب مقدّس به مسلمانان ارائه گشتهاست. مسلمانان نیز این ادّعا را پذیرفتند و نوشتههاى مجوسان بدین عنوان مورد احترام واقع گشت. از ویرانى آتشکدهها به فرمان دولت و یا اقدامات دیگرى بر ضدّ مقدّسات زردشتى و یا کتب دینى آنان خیلى به ندرت شنیده مىشود، بلکه به عکس اوستا را از کتب مسلّم زرتشتیان به حساب آوردند و موجود بودن آن را دلیل بر عقاید زرتشتى گرفتند. با این وضع عقاید زرتشت نیز جزء ادیانى درآمد که با آنها مى بایستى مدارا شود، و بدین ترتیب وظیفه سرکوبى آنان دیگر موردى نیافت، و حتى در سال ۶۴۰ میلادى اعضاى دون پایه حکومت که در سرزمین سغد، به زرتشتیان ستم کرده بودند، از طرف دولت مورد بازخواست و مجازات واقع شدند.»
برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامى، جلد یک ص ۳۳۸
...
اگر این گفته منسوب به ابن ندیم نویسنده الفهرست، را بپذیریم که اسکندر بیست هزار چرم گاوی که اوستا بر روی آنها نوشته شده بود را هم سوزاند و دیگر در ایران اثری از آن کتاب نبود، پرسیدنی است که چگونه چندین قرن بعد صحبت از اوستای ساسانی در میان زرتشتیان میرود؟
...
با وجود هجوم اعراب به ایران زمین، اوستای ساسانی تا قرن سوم و چهارم هجری همچنان در میان زرتشتیان باقی بود. پس داستان چیست؟ آیا جامعه زرتشتی خود بخشهایی از اوستا را پالایش کردهاست؟
میدانیم که با ظهور سلسله ساسانى، آیین زرتشت دین رسمى امپراتورى ایران شد. در این دوره دین زرتشتى با مسیحیت و با آیین مانى در ستیز بود.
...
«روحانیان زرتشتى، در سده چهارم، ناچار بودند به رقابتهاى زیادى با آیینهاى مانوى و مسیحى، که در آن اوان احکام دین خود را به طور جامع و کاملا مدون در دست داشتند، تن دردهند.»
یان ریپکا، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، صفحه ۳۵
در همین درگیریها بود که اسلام نیز قد عَلم کرد و رقیبی تازه برای دین زرتشتی به شمار آمد. همین امر موجب شد که زرتشتیان فرهیخته به پالایش آنچه آیین زرتشتی را زیر سؤال میبُرد، دست بزنند. نوعی اصلاح دینی.
«شریعت زرتشتى[توسط خود موبدان] در قرن نخستین تسلط اعراب تا حدى اصلاح شده و تغییر پیدا کردهاست و زرتشتیان خود مایل بودهاند، که بعضى از افسانهها و اساطیر عامى[غیر قابل دفاع] را که، در فصول اوستا ثبت شده بود، حذف کنند.»
آرتور کریستین سن، کتاب ایران در زمان ساسانیان، صفحه ۲۰۹
...
بنا بر روایتی که در بعضی از کتب پهلوی آمده، زرتشت به فرمان گشتاسب کتاب اوستا را بر روی پوست گاو یا بر الواح زرین نوشت و آن را در گنج شاهی یا خزانه آتشکده سمرقند نهاد. روایت دیگری که احتمالاً بازتاب نظر روحانیون زرتشتی جنوب ایران است، در دینکرد(درسنامهٔ دین زرتشتی) آمده و بر طبق آن داریوش سوم یا دارا(آخرین پادشاه هخامنشی) دستور داد که همه اوستا را در دو نسخه، نگاه دارند.
گفته میشود «بلاش اشکانی»(احتمالاً بلاش اول: حدود ۵۱ تا ۸۰ میلادی) به نواحی مختلف فرمانی فرستاد که آنچه از اوستا از گزند حوادث مصون مانده، در نگهداریش بکوشند. بعدها اردشیر بابکان(۲۲۶ تا ۲۴۱ م) به راهنمایی توسر(مشهور به تنسر) از اوستا آنچه معتبر بود، پذیرفت و بقیه را کنار گذاشت. شاپور پسر اردشیر(شاپور اول: ۲۴۱ تا ۲۷۲ م) همچنین شاهپور دوم(۳۰۹ تا ۳۷۹) هم، در این زمینه تلاش کردند.
...
اینجا و آنجا گفته میشود بعد از حمله اسکندر به ایران، و آتشزدن کتابخانهها، اوستا آسیب دید و از آن نشانی باقی نماند و...
اما، در زمان انوشیروان(۵۳۱ تا ۵۷۹ م)، چندین قرن بعد از حمله اسکندر، مجمعی از موبدان زرتشتی، ۲۱ نَسک اوستا را تعیین کرد و به اتفاق نظر، بر رأی خود مُهر نهاد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ترجمه و انتشار اوستا
اواخر قرن سیزدهم میلادی، بار دیگر نسخههای قدیمی اوستا در ایران مکتوب شد. نسخههای بعدی از قرن هفدهم به بعد در هندوستان تدوین شدند.
خاورشناس فرانسوی آبراهام انکتیل دو پرون Abraham Hyacinthe Anquetil Duperron که چندین نوشته از اوستا را به زبان فرانسه ترجمه کرده، در سال ۱۷۵۵ به شرق هند سفر کرد و این متون را در جوامع پارسی یافت و منتشر نمود. دیگران نیز آن را ترجمه کردند مانند اشپیگل، و فریش ولف(ترجمه آلمانی)، دوهارله، و دار مستتر(ترجمه فرانسوی)...
...
در سال ۱۸۲۰ راسموس راسک هم در دیدار از بمبئی(مومبای کنونی) چندین دست نوشته از اوستا را جمعآوری کرد. آن متون اکنون در کتابخانه دانشگاه کپنهاک قرار دارند.
اژون بورنف هم روی اوستا کار کرد و در سال ۱۸۸۳ م. تفسیر یسنا را منتشر ساخت. دست نوشتههای دیگر در خانه هند شرقی و موزه بریتانیا در لندن، کتابخانه بودلیان در آکسفورد و در کتابخانه دانشگاههای مختلف پاریس نگهداری میشوند. من شماری از آنها را دیدهام.
...
وستر گورد مستشرق دانمارکی یک متن انتقادی از اوستا تحت عنوان زند اوستا منتشر ساخت. گلدنر آلمانی بر اساس متن انتقادی وسترگورد، اوستا کتاب مقدس پارسیان را در اشتوتکارت منتشر ساخت. سال ۱۹۰۴ زبان شناس آلمانی بارتولومه، به ترجمه گاتاها اقدام نمود و بعد از او دیگران هم روی اوستا کار کردند.
از اوستا نسخههای خطی متعددی در دست است، اما هیچیک از آنها به تنهایی متن کامل اوستا را در برندارد. بعضی از نسخهها همراه با ترجمههای پهلوی است که زیر هر سطر متن اوستایی اضافه شدهاست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیح کوتاهی در مورد زند و پازند
رأی غالب مورخین این است که موبدان از روی خط پهلوی، که خود از آرامی اقتباس شده بود و به علت اینکه یک حرف نشانه چندین آوا بود ابهام فراوانی داشت، خطی را ابداع کردند و اوستا را با آن نوشتند و برای جلوگیری از هر گونه ابهامی در ضبط اوستا، بر آن شدند که برای هر آوای اوستایی حرف واحدی را در نظر بگیرند و بدین منظور با اِعمال تغییراتی در حروف پهلوی، که نشانگر چندین آوا بود، حروف جدیدی را ابداع کردند که هر یک نشانگر یک آوا بود.
اوستا به زبان اوستایی خوانده میشد اما فهم آن برای عموم مشکل بود و موبدان به فکر چاره افتادند. برای فهم بهتر اوستا بر آن تفسیری نوشتند که زِند Zend خوانده میشود. زند برگرفته از واژه «ازنتی» azanti به معنی شرح و بیان و تفسیر است.
زیر هر سطر اوستایی شرحی به پهلوی اضافه کردند که درواقع ترجمهای آزاد به پهلوی بود. میخواستند دریافت معنی اوستا برای خواننده آسان باشد.
در دوران اشکانیان گزارش و ترجمه اوستا به لهجه پهلوی اشکانی و در زمان ساسانیان این ترجمه و تفسیر به لهجه پهلوی ساسانی بود.
…
یادآوری کنم که استفاده از عبارت «زند– اوستا» برای اشاره به اوستا یا بکار گیری واژه «زند» به عنوان نام یک زبان یا متن، که اخیراً متداول شده، اشتباه است.
و اما پازند.
...
پازند در اصطلاح یعنی ثبت تلفظ کلمات پهلوی با خط اوستایی.
همانطور که گفتم ابهام زیاد در خط پهلوی به علت بکار بردن یک حرف برای چند صوت و نیز ننوشتن برخی مصوّتهای کوتاه، باعث شد که پس از بوجود آمدن خط اوستایی، متون پهلوی با آن خط آوانگاری شود تا همه بتوانند آنها را بدون اشتباه بخوانند، این شیوه پازند نام گرفت. پازند زبان مستقلی نبوده و صرفاً بیانگر این شیوه خاص نگارش متون پهلوی است و چون خط منبع اصلی آن(پهلوی) تلفظ صحیح کلمه را نشان نمیداد، بعضاً تفاوتهایی برحسب ویژگیهای لهجهای نیز در آن دیده میشود. پازند، در واقع شرحی بر زند است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بخشهایی از اوستا، پس از زرتشت تألیف شدهاست
شماری از عقاید قدیم ایرانی و هندوایرانی که در نیایشها و آیینهای دینی خداهای قدیم منعکس بود، همراه با اسطورهها و افسانههای این خداها با عقاید زرتشتی آمیخته شد و اوستای تازه، حاصل این معجون درهم و برهم است. درواقع بخشهایی از اوستا، در دوران پس از زرتشت تنظیم شده و دارای مطالبی است که به عقاید و آرای وی ربط ندارد.
البته تاریخ تدوین اوستای متاخر دقیقاً مشخص نیست. گفته میشود قدیمیترین بخشهای آن یعنی یشتهای کهن، به صورتی که اکنون در دست است، در قرن نهم یا هشتم پیش از میلاد، حدود یک قرن پس از گاتاها، آماده شده و برخی بر آن هستند که مورد قبول زرتشت نبودهاست.
اوستای تازه یعنی همان معجون درهم و برهم، شامل قسمتی از یسنها، ویسپَرَد، خرده اوستا(نمازهای روزانه و سرودهای آیینی)، یشتها، وندیداد، هادُخت نَسک، اَوَگَمَدَیچا، و متونی از این قبیل است که از شرح آن میگذرم.
پانویس
ابن خلدون در دو کتاب «مقدمه» و «العبر» نوشتهاست:
ولقد یقال...ولما فتحت أرض فارس ووجدوا فیها کتبا کثیره کتب سعد ابن أبی وقاص إلى عمر بن الخطاب لیستأذنه فی شانها وتنقیلها للمسلمین فکتب إلیه عمر أن اطرحوها فی الماء...فطرحوها فی الماء أو فی النار...
گفته میشود... زمانی که مسلمانان شهرهای فارس را فتح کردند و در آن کتابهایی یافتند، سعد بن ابی و قاص به عمر بن خطاب درباره آن کتابها و آوردنشان برای مسلمین نامه نوشت. عمر در پاسخ نوشت که آنها را در آب بریزید...پس آنها را در آب یا آتش افکندند...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ابن خلدون مطلبی نقل میکند که هیچ یک از گذشتگانش ولو به صورت مختصر یا غیر مستقیم به آن اشارهای نداشتهاند. مورخانی که دقت نظرشان به حدی بوده که تک تک نامههای رد و بدل شده بین سعد بن ابی وقاص و عمر بن خطاب را با دقت نوشتهاند اما از نامهای که کوچکترین اشارهای به این مطلب داشته باشد ذکری نیاوردهاند.
دادههای ابن خلدون(در مورد اینکه به دستور عمر، کتابها را در فارس به آب و آتش افکندند) جای اما و اگر دارد. دانشنامه موسوم به کتابخانه و دانش اطلاعات Encyclopedia of Library and Information Sciences در این مورد دادههای یکجانبه و غیرواقعی دارد و نباید مرعوب آن شد.
در فرصتی دیگر به روایت ابن خلدون خواهم پرداخت. همچنین به داستان قتیبه و اهل خوارزم که ابوریحان بیرونی در کتابش «آثار الباقیه» آوردهاست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در کتب سریانی که اطلاعاتی راجع به روابط و مناسبات زردشتیان و مسیحیان در عهد ساسانی بدست میدهند، حتی در روایاتی که موضوع آن مناظره بین پیروان این دو دین است، و در طی آنها مسیحیان به کرات به کتب مقدس خویش استناد میکنند، اشارهای به کتب یا نوشتههای مذهبی زردشتیان نشده، و فقط سخن از نیایش و احکام دینی در میان است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کهنترین نگارش دستنویس اوستا، در کپنهاک پایتخت دانمارک است که در سال ۱۳۲۵ میلادی نگاشته شده و گویا خاورشناس دانمارکی وسترگارد Westerguard با خود از ایران بردهاست. این نسخه که به صورت عکسی منتشر شده، فقط ویسپَرَد را در بردارد. در ویسپَرَد بسیاری از سرنمونها (=رد ها /مینو دیسهها / ایدهها) برشناسانده میشوند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع
آذرگشسب، فیروز. گاتها سرودههای زرتشت، ترجمه و تفسیر
پورداود، ابراهیم. یاداشتهای گاتها
جعفری، علیاکبر. پیام زرتشت
کرستیان بارتلومه، واژهنامه اوستا
جعفری، علیاکبر. ستوت یسن
کویر، محمود. بر بال سیمرغ
مرادی غیاث آبادی، رضا. اوستای کهن(متن کامل)، گزارش و پژوهش
خداوندی، مهربان. شناسایی زرتشت
بشاق کنزق، رسول، آشنایی با خطوط و زبانهای باستانی
دوستخواه، جلیل. اوستا، گزارش و پژوهش
دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ، تاریخ ایران باستان، ترجمه روحی ارباب
ابن حجر، إنباه الغمر بأبناء العمر، جلد ۱، صفحه ۲۳۲