میراث مکتوب نیاکان (۶)درخت آسوریگاگر کهن وجود نداشته باشد تازه وجود ندارد
...
درختی رُسته اندر کشور آسور زشت آیین
بُنَش خشک و سرش تَر، برگ آن مانندهی زوبین
بَرِ آن چون بَرِ انگور، در کام کسان شیرین.
شنیدستم که شد با بُز، درخت اندر سخنبازی
که: «از تو برتر و والاترم در چارهپردازی...
...
بجنبانید سر آن بز، که با این هرزهپردازی
کجا هر ناکسی در رزم بر من چیر میگردد؟...
تویی، چون میخ جولاهان، به خاکی گرم کوبیده...
ز من سازند بهرِ زاد و توشه، کیسه و خورجین...
به پای مرد آزاده، منم آن موزهی چرمین...
این بحث در مورد درخت آسوریگ است. داستانی که به خط پهلوی نوشته شده و به زبان پارتی و آمیخته به پارسی میانه است.
...
من پیشتر به میراث مکتوب نیاکان، یادگار زریران، یکی از کهنترین سوگنامههای ایرانی، نامه تنسر به گُشْنَسپْ که با رویکارآمدن اردشیر بابکان، اعتراض خود را علیه قدرت حاکم علنی کرد، همچنین به گاتاها و ماتیکان یوشت فریان اشاره داشتهام. در این قسمت به درخت آسوریگ(آسوریک=آسوری) میپردازم. منظومهای به زبان پهلوی اشکانی و دارای ۱۲۱ بیت، که مضمون آن بگو مگوی یک بُز و یک درخت خرما است که با پیروزی بُز پایان میگیرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از دوران باستان آثار زیادی به شکل مکتوب نداریم
از زمان تشکیل حکومت مادها، یعنی سال ۶۱۲ پیش از میلاد مسیح، ما صاحب ۲۶۲۹ سال تاریخ هستیم، اما از دوران باستان آثار خیلی زیادی به شکل مکتوب نداریم. دینکرد، کارنامه اردشیر بابکان یا بُنْدَهِشْن و یادگار زریران... که به زبان پهلوی هم هست بعد از حمله اعراب به ایران نوشته شدند. درخت آسوریگ نیز با اینکه ریشهاش به دوران اشکانی و اساطیر بابلی برمیگردد، بعد از اسلام نوشته شدهاست. درواقع اکثر این منابع پس از فاصله ی زمانی اکثراً در سده های نخستین اسلامی به کتابت درآمدند.
پیش از هجوم اعراب به ایران زمین حدود ۱۲۵۰ سال تاریخ داشتیم، از تخت جمشید و باغهای پردیس و گزارههایی چون پندار نیک و...که بگذریم، آثار خیلی زیادی به شکل مکتوب نداریم. متاسفانه آنچه گفتم واقعی است.
میتوان به افسانه آتشزدن همه کتابخانهها بعد از حمله اعراب و فتح تیسفون، دلخوش بود و گفت بهمین دلیل، آثار مکتوب دوران پیش از اسلام از بین رفتهاست. اما این موضوع آنچنان که تبلیغ میشود واقعیت تاریخی ندارد.
اگر چنین بود چرا کتابی چون کلیله و دمنه باقی ماند؟ کلیله و دمنه که برزویه طبیب در زمان انوشیروان از هند به ایران آورد و به زبان پهلوی ترجمه کرد، نه تنها از بین نرفت، بعد از اسلام به عربی و فارسی هم ترجمه شد.
جدا از کلیله، مزدک و نهضت او، همچنین مانی، یا دین زرتشی و زروانیگری اخبارش به ما رسیدهاست و پارهای از آثارشان هم اکنون در دست ماست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کهنترین متن ادبی کودکان ایران
داستان درخت آسوریگ(آسوری) که ممکن است در مضمون و قالب از ادبیات بین الهرین(میان رودان) نیز تاثیراتی گرفته باشد، کهنترین متن ادبی کودکان ایران پنداشته میشود، به خط پهلوی نوشته شده و به زبان پارتی است. زبان پارتی آمیخته به پارسی میانه.
این منظومه هر چند در روزگار ساسانیان قصهگویان و نقالان(گوسانها) آن را روایت میکردند و به زبان پهلوی ساسانی بازنویسی شده، اما پیشینه آن به دوره اشکانی برمیگردد
کتاب کوچک درخت آسوریگ، شعرگونه است و کریستیان بارتولومه Christian Bartholomae ایرانشناس آلمانی معتقد بود زبان آن، پارسی میانهی اشکانی است اما در زمان ساسانیان برخی واژگانش با پارسی میانهی ساسانی جایگزین شدهاند.
...
در این داستان شاهد بگو مگوی درخت آسوریگ(درخت خرما) با یک بُز هستیم که آخر سر به برتری بُز میانجامد. «عناصر اسطورهای و آئینی که در پیروزی بُز نقش موثر دارند، حاکی از اهمیت و ارزش این مقولهها در فرهنگ جامعه ایران آن دوره است.»
...
گفته میشود بز نماینده دین زرتشت و درخت آسوریگ نماینده دین چندگونهپرستی آسور است. نظر دقیقتری هم هست که در آن، درخت خرما نماد دوره کشاورزی و بُز نماد دوره شهرنشینی است...
چه بسا درخت خرما سمبل یکجانشینی و بُز نشان تحرک و دوندگی است. در متن داستان هم بُز به درخت میگوید: «تو همچون میخی بر زمین کوبیده شدهای و توان رفتن نداری»
توجه داشته باشیم که «ارزشها و ضدارزشهای جاری در هر فرهنگ، از مؤلفههایی هستند که میتوان در اسطورهها هم باز جست.»
...
در ایران باستان، بهرام (ایزد پیروزی و جنگ)، با بُز هم مجسم میشود که نشان از بیپروایی این حیوان دارد.
در گذشته، سر در بعضی از خانهها نقش بُز و خورشید داشت. شماری از سنگ قبرها هم مزین به طرح بُز بود و بر دیوار شماری از زیارتگاههای کوهستانی، شاخ بُز کوهی نصب میشد.
در جام سیمین که از تپه مارلیک به دست آمده، سه ردیف نقش قلم زنی شده بُز کوهی را میبینیم که پیشینهای نزدیک به سه هزار سال دارد.
تپه مارلیک یک محوطهٔ باستانی است در کرانهٔ خاوری سفیدرود و در درهٔ گوهر رود از توابع رودبار در استان گیلان.
در میان یافتههای باستانشناسان در شهر سوخته نیز، سفالینهای هست که در آن بُزی به سمت درختی میجهد و برگهای آن را میخورد.
شهر سوخته اشاره به بقایای «دولت ـ شهر»ی باستانی در ایران قدیم است که در روی آبرفتهای مصب رودخانه هیرمند به دریاچه هامون واقع شده بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از برگ من رَسَن میسازند و تو را میبندند
پس از گشودن بابِل به دست کورش بزرگ، سرزمینهای آشور و بابِل بخشی از شاهنشاهی ایران شدند و تا مدتها، این وضع بر قرار بود. سرزمین آشور(آسور) در دوران ساسانیان، آسورستان خوانده میشد.
به داستان درخت آسوریگ برگردیم.
در آسورستان(از توابع ایران که اکنون عراق مرکزی را تشکیل میدهد)، درختی بلند رُسته بود و هرچند برگهایی سبز داشت و میوههایی شیرین میآورد اما بنش رو به فرسودگی داشت و خشک مینمود. روزی آن درخت بلند با بُز کلنجار رفت که من به دلیل داشتههای بسیاری که دارم نسبت به تو سرم و از تو برترم، هنگامی که میوه نوبر میآورم، شاه تناول میکند، از چوب من کشتی درست میکنند، برگهایم به درد جاروب میخورد، از من طناب هم میسازند تا تو را ببندند، سایهام در تابستان سایبان است، آشیان پرندگان هستم و اگر مردم مرا نیازارند، تا قیامت سرسبز باقی میمانم. من نسبت به تو سرم و از تو برترم...
در برابر رجزخوانی درخت، بُز گفت: هرچند مرا مایه ننگ است که به سخنان بیهودهات پاسخ دهم، اما ناگزیر از سخن گفتنم.
برگهای تو در درازی به موهای دیوان پلیدی میماند که در آغاز دوران جمشید بنده مردمان بودند. این منم که دین مزدیسنان را میستایم، زیرا خدایان از شیر من بهره میگیرند. کمربندی را که مروارید در آن مینشانند از پوست من میسازند و نیز از پوستم مَشک میسازند. مردم سفرههای میهمانی خود را با گوشت من میآرایند. پیشبند شهریاران را از من میسازند. پیماننامهها را بر پوست من مینویسند. زه کمان را از من میسازند...
من میتوانم کوه به کوه در کشورهای بزرگ سفر کنم و مردمانی از نژادهای دیگر را ببینم. از شیر من پنیر و حلوا و ماست میسازند و دوغم را کشک میکنند. حتی قیمت من در بازار بیش از بهای خرماهای توست. هرچند که سخنانم در نزد تو مانند مرواریدی است که در پیش خوک و گراز انداخته باشند، اما بدان که من در کوهستانهای خوشبو چرا میکنم و از گیاهان تازه میخورم و از چشمههای پاک مینوشم، در حالی که تو مثل یک میخ بر زمین کوبیده شدهای و از جایت تکان نمیخوری. درخت تهدید کرد که از برگ من رَسَن میسازند و تو را میبندند...
درخت محصولاتی از خود را نام میبرَد که با آن بُز را اسیر کنند و سرش را بیآویزند و بر آتش برشته کنند... وقتی به بُز میگوید: «از برگ من رسن کنند که تو را ببندند»، گویی با اصحاب قدرت روبرو هستیم که تنها پاسخشان تهدید و بگیر و ببند است.
بی خود نیست که آن بُز رند در دست انداختن نخل تا بدان جا پیش میرود که حتی میوههای آن را به پشکلهایش تشبیه میکند.
...
البته آمیزهای از عناصر اسطورهای زرتشتی در منظومهی درخت آسوریگ(دین مزدیسنان، پرستش یزدان، استفاده از شیر بُز در مناسک دینی...) و استفاده متناوب بُز از آنها در سخنان تحقیرآمیز به درخت،در پیروز انگاشتهشدن او در این مجادله نقش کلیدی داشتهاست. از این زاویه میتوان گفت منظومه درخت آسوریگ بیطرفانه سروده نشده و سرایندهی منظومه دیدگاه خودش را از زبان بُز بیان کردهاست.
...
ملکالشعرا بهار در کتاب سبک شناسی خود، با اشاره به اینکه تعداد واژههای پهلوی این کتاب ۸۰۰ واژه است به ارزشهای ادبی درخت آسوریگ اشاره نموده و بخشی از آن را ترجمه کردهاست.
علاوه بر ملکالشعرا بهار، یحیی ماهیار نواّبی و احسان الله طبری هم درخت آسوریگ را به فارسی برگرداندهاند. امیل بنونیست Emile Benveniste، ایرانشناس فرانسوی، همچنین دو ایرانشناس آلمانی کریستیان بارتولومه، و والتر هنینگ Walter Henning، دربارهی داستان درخت آسوریگ پژوهش کردهاند.
پانویس
در قالب نوشتههای فارسی- یهودی داستانی بر جای مانده با عنوان «میش و رز»(مناظره گوسفند و درخت انگور) که بیشباهت به داستان درخت آسوریگ نیست.
...
مضمون «منظومه دارجنگه»، که در زمان نادرشاه افشار، شاعری به نام «نوشاد»، به زبان لَکی سروده، تا حدودی یادآور منظومه «درخت آسوریک» است. دارجنگه گفتگوی شاعر با درخت کهنسال بلوط است. درختی زخمی و غمگین که از روزگار سپریشده، یاد میکند.
چه بسا هنگام بازنویسی داستان درخت آسوریگ، مطالبی به آن افزوده شده، بویژه که نام رستم(رَتَسْتَخْم) را در آن میبینیم. کسانی گفتهاند این تعجبی ندارد چون در دوره اشکانیان با نام رستم و کارهای پهلوانی او آشنا بودهاند. در این منظومه به نبرد رستم و اسفندیار اشاره کوتاهی شدهاست.
در بند ۲۸ «یادگار زریران» و در فصل ۳۵ بُنْدَهِشْن نیز به رستم اشاره شدهاست.
منابع
Christopher J. Brunner: The Fable of the Babylonian Tree.
In: Journal of Near Eastern Studies 30 (1980), S. 197–202, 291–302.
...
نصرالله پورافکاری، جستاری در درخت آسوریگ
ماهیار نوایی، منظومه درخت آسوریگ : متن پهلوی، آوانوشت، ترجمه فارسی، فهرست واژهها و یادداشتها
علیرضا کیانی، میراث فرهنگی هخامنشیان به ساسانیان
محمود روح الامینی، پژوهشی مردم شتاختی در منظومه درخت آسوریگ
احمد تمیم داری، داستانهای ایرانی
ابوالقاسم دادور، نگار بوبان، عناصر اسطورهای در منظومه درخت آسوری - چرا پیزوزی از آن بز است و نه درخت خرما؟
...
علیرضا بلنداقبال، نشانههای نمایشی در منظومه ی درخت آسوریگ
در همین زمینه
- میراث باستانی ایران در جای جای جهان
- هجوم اعراب به ایران زمین
- استوانهٔ کورش، «مانترا»ی خیال انگیز
- مدیحهِ کورش، یا لعنت نامه برای نَبونَئیدوس Verse Account of King Nabonidus
- میراث مکتوب نیاکان
- Yadegar-e Zariran یادگار زریران، «بهَگَوَد گیتا»ی ایرانی
- نامهٔ تنسر به گُشْنَسپْ
- گاتاها، «مانترا»ی تأملبرانگیز
- ماتیکان یوشت فریان و صدای پای آب
- درخت آسوریگ
- اَوِستایِ گاهانی و غیرگاهانی
- اندرزنامههای کهن ایرانی
- خوداینامگ، کُهَنترین کتابِ تاریخ ایران
- اَرداویرافنامه Ardā Wīrāz-nāmag
سایت همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook