زنانی که شکست را شکست دادند (۲۲)
خانمها و آقایان محترم، دوستان دانشور و فرهنگورز، از راه دور و با قلبی نزدیک به شما سلام میکنم. در تاریخ معاصر ایران، زنان دلیر و تاثیرگذار کم نیستند، کسانیکه تسلیم «جبر جو» نشده و با باور به خویش، شکست را شکست دادند. تلاش آنان در افزایش آگاهی عمومی، ترویج روشنگری و مقابله با واپسگرایی، تردید برنمیدارد. همچنین در سیاستورزی، طرحهای علمی، غبارزدایی از اسناد تاریخی، و پوستهشکنی در حوزه هنر، نقاشی، موسیقی، تئاتر، سینما و از این قبیل...
اینکه نگاه و دیدگاه شماری از آنها حرف و حدیث دارد یا با آنچه من و شما فکر میکنیم مطابق نیست، دلیل نمیشود که از آنان به نیکی یاد نشود.
...
زنان، نیمه نانوشته تاریخاند و راست میگوید دکتر غلامحسین مصاحب:
«پشت سر هر مرد بزرگ، زنی بزرگ ایستادهاست. اگر همسران مردان بزرگ و کوشا نبودند و زندگی خانوادگی آنها را امنیت نمیبخشیدند، هیچ گاه آنان نمیتوانستند با آسایش خاطر و خیال راحت به فعالیتهای سیاسی، علمی، اجتماعی و فرهنگی دست زنند.»
کسانی را که در این بحث از آنان اسم میبرم کم و بیش میشناسیم، اما دیگرانی هم هستند که از آنان کسی یاد نمیکند ولی در شمار شریفترین زنان میهن ما هستند، زنان مچاله شده و رنج دیدهای که قربانی تاریخ مذکر و فقر فرهنگی بوده، به اطاعت خودخواسته و ستم مضاعف، خو کردهاند...
باید در فصلی جداگانه از آنان سخن گفت.
...
در قسمت اول، و دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم و هفتم، و هشتم و نهم و دهم و یازدهم و دوازدهم و سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم و شانزدهم و هفدهم و هجدهم و نوزدهم و بیستم و بیست و یکم در مورد افراد زیر توضیح کوتاهی دادهام قره العین، زینب پاشا (ده باشی زینب)، مریم عمید، محترم اسکندری، شوشا عصار، ملکتاج فیروز (نَجمالسلطنه)، توبا آزموده، بیبی مریم بختیاری، صدیقه دولت آبادی، مادام زری لازاریان، لُرتا هایراپتیان تبریزی، فاطمه سیاح، راضیه شعبانی، شمس کسمایی، قدمخیر قلاوند، روشنک نوعدوست، سوسن تسلیمی، پوری سلطانی، شمس الملوک مصاحب، فرح دیبا، معصومه شادمانی، قمرالملوک وزیری، بَدریِ آتابای، توران میرهادی، فاخره صبا، فخرعظمی ارغون، مهشید امیرشاهی، طلعت بصاری، روشنک داریوش، زند دُخت شیرازی، آذر رهنما، تانیا آشوت هاروتونیان، ژانت آفاری، وارتو طریان، نورالهدی منگنه، فرخ رو پارسا، نه نه علی، صدیقه سامی نژاد (روحانگیز)، مریم فیروز، پردیس ثابتی، شهناز آزاد، مهین اسکویی، ایران دَروّدی، ژاله آموزگار، منیر فرمانفرمائیان، قمر آریان، سرور کسمایی، ویدا حاجبی، لیلی افشار، هنگامه (یاشار) مفید، صدیقه سادات رسولی (روشنک)، پوران بازرگان، نسرین معظمی گلپایگانی، نسرین خسروی، لیلیت تریان، هاجر تربیت، معصومه سیحون، پَری بَرکِشلی، مریم میرزاخانی، ژاله کاظمی، مولود عاطفی، پرستو فروهر، سیمین غانم، شکوه ریاضی، طلیعه کامران، ملکه برومند، فاطمه قاضیها، لیلا اسفندیاری، منیر وکیلی، عاطفه گرگین، لیلی متیندفتری، مینو جوان، تاجالسلطنه، خانم موچول - بتول رضایی (پروانه)، سیمین بهبهانی، فرزانه تائیدی، بی بی خانم استرآبادی، فهیمه یمین اسفندیاری (فهیمه اکبر)، فروغ فرخزاد، سیما مافیها، ملکتاج محمدی (ملکه خانم)، پریسا، رزیتا شرف جهان، افتخار خانم، ملوک ضرابی، لیلی امیر ارجمند، روحانگیز، هایده چنگیزیان، دنیا فنیزاده، فریده لاشایی، سیمین شفیقی، پروین اعتصامی، آفت، الهام کاشفی، ستاره فرمانفرماییان، پروانه بهار، گوهر عشقی، سیمین قدیری، مهرانگیز منوچهریان، سیما بینا، نیلوفر بیضایی، اَشرَف المُلوک (فَخرالدوله)، مهوش، سیمین دانشور، پری زنگنه، شیرین عبادی، نگار حاجسیدجوادی، پروین نوری وند، هما ناطق، شهپر، مهناز افخمی، شهربانو منصوریان، نسرین ستوده، ماهشرف خانم، خورشید بانو ناتوان، گلنار امین، معصومه بیبی، ریحانه سریری، آزاده تبازاده،گوگوش، فخری راستکار، پری ثمر، نرگس محمدی، مریم شانهچی، سوسن، مینا اسدی، زهره زرشناس، شبنم رعایاییاردکانی، مادام پری آقایابوف، ژینوس محمودی و مرضیه.
...
در این بحث به زنانی اشاره شده که هر کدام به شیوه خاص خویش سختیها را در نوردیدند و شکست را به چالش گرفتند و بدیهی است که همه در یک صف و یک راستا نیستند. شمار زیادی از آنها از مردم معمولی هستند با دردها، رنجها و ضعفهای مردم معمولی و قرار نیست همه انقلابی یا بن بست شکن باشند.
نمیتوانم به زنان نامی تاریخ معاصر میهنمان اشاره کنم اما چشم از صف مادران شریفی که ستمگران جان فرزندانشان را گرفتند، بردارم. همچنین زنان و دخترانی که در رژیمهای شاه و شیخ رودرروی ستم و بی عدالتی ایستادند و جان باختند، در بخشهای بعد، از آنان خواهم گفت.
در این قسمت به چند نفر دیگر اشاره میکنم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شیدا قره چه داغی
شیدا قرهچهداغی (زادهٔ ۱۳۲۰) نخستین آهنگساز زن ایران که اپرا نوشتهاست، موسیقی را با فراگیری پیانو نزد «دینا باغداساریان» آغاز کرد. او بعدها برای تحصیل موسیقی راهی اتریش شد و تحصیلات خود را در رشته پیانو و آهنگسازی در آکادمی موسیقی وین بهپایان برد. شیدا قرهچهداغی در سال ۱۳۴۹ به عنوان استاد پیانو در هنرستان عالی موسیقی به کار پرداخت. حسین علیزاده، برادران کامکار و محمدرضا لطفی، از شاگردان وی در این هنرستان بودند. وی همچنین با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همکاری نزدیک داشت و «مرکز آموزش موسیقی کانون» را بنیاد نهاد. شیدا در این دوره یکی از فعالترین آهنگسازان در زمینه موسیقی فیلم بود و برای حدود چهل کار، موسیقی متن نوشت. او تلاش در زمینه موسیقی فیلم را با فیلم کوتاه «آن که خیال کرد، آن که خیال بافت» کار مرتضی ممیز آغاز کرد و بعد برای فیلمهای داستانی رگبار (۱۳۵۱) و کلاغ (۱۳۵۶) از بهرام بیضائی، مجموعهٔ تلویزیونی غارتگران (۱۳۵۶) اثرِ محمد متوسلانی و فیلم شطرنج باد از محمدرضا اصلانی موسیقی نوشت. در عنوانبندی مجموعه تلویزیونی دائی جان ناپلئون نیز نام وی با عنوان «انتخاب موسیقی متن» نوشته شدهاست. شیدا قرهچهداغی همچنین پایهگذار بخش موسیقی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در ایران است که خود پنج سال نیز مدیریت آن را به عهده داشت. او برای اولینبار در ایران، شیوهٔ «کارل اُرف» را برای آموزش موسیقی به کودکان در کلاسهای کانون بهکار برد. همچنین در دورهٔ فعالیتش در کانون در کنار آموزش، برای چندین داستان کودک موسیقی ساخت که به صورت صفحه منتشر شدند.
شیدا قرهچهداغی در سال ۱۳۵۸ به همراه همسرش که از نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران بود، از ایران رفت. میگفت «موسیقی چگونه میتواند رشد کند وقتی موسیقی ممنوع است و حتی سازها را در شبکههای تلویزیونی نشان نمیدهند؟»
شیدا در سال ۱۹۸۹ (۱۳۶۸ خورشیدی) روی ترجمه انگلیسی منظومه «پریا» از احمد شاملو یک «اپرا-باله» ساخت. اپرای دیگری هم به نام «سرنوشت یا اتفاق» نوشتهاست. اثر دیگر این زن هنرمند، آلبوم موسیقی «دیالوگ» برای پیانو و چند ساز دیگر است.
از دیگر آثار شیدا قره چه داغی به موارد زیر میتوان اشاره نمود:
چهارگاه (برای کلارینت و پیانو)
به یاد فروغ فرخزاد (برای پیانو)
باله-اپرای پریا (روی ترجمه انگلیسی سرودههای احمد شاملو)
آلبوم موسیقی دیالوگ
آلبوم موسیقی شعرهای باباطاهر (برای آواز و ارکستر) با خوانندگی پری زنگنه.
قصه خیابان دراز بهکارگردانی محسن تقوایی (۱۳۵۷)
زلزله دوم بهکارگردانی افشین شرکت (۱۳۵۶)
شطرنج باد بهکارگردانی محمدرضا اصلانی (۱۳۵۵)
کلاغ بهکارگردانی بهرام بیضایی (۱۳۵۶)
غارتگران بهکارگردانی محمد متوسلانی (۱۳۵۶)
«پرچین» (فیلم کوتاه) بهکارگردانی ارسلان ساسانی (۱۳۵۵)
رگبار بهکارگردانی بهرام بیضائی (۱۳۵۱)
موسیقی برای انیمیشن
دوباره نگاه کن بهکارگردانی فرشید مثقالی (۱۳۵۳)
چقدر میدونم؟ بهکارگردانی نفیسه ریاحی (۱۳۵۱)
من آنم که… بهکارگردانی علیاکبر صادقی (۱۳۵۱)
هفت شهر به کارگردانی علیاکبر صادقی (۱۳۵۰)
آنکه خیال بافت، آنکه عمل کرد بهکارگردانی مرتضی ممیز (۱۳۵۰)
دائی جان ناپلئون به کارگردانی ناصر تقوایی (۱۳۵۵)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بهجت صدر محلاتی
بهجت صدر محلاتی ( ۱۳۰۳ – ۱۳۸۸) نقاش ایرانی؛ زاده اراک بود.وی در سال ۱۳۳۳ با رتبهٔ نخست در رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پایاننامه هنری دریافت کرد. سپس در سال ۱۳۳۴ بورسیهای برای هنرآموزی از Accademia di Belle Arti di Roma در ایتالیا گرفت...
در سال ۱۳۳۶ نخستین نمایشگاه او در نگارخانه «پینچو» در رم برگزار شد. وی دو سال پس از ازدواج با مرتضی حنانه در سال ۱۳۳۹ به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران به آموزش نگارگری پرداخت. بهجت صدر در سال ۱۳۴۱ در سومین دوسالانه تهران، جایزه نخست را گرفت و نگارههایش به سی و یکمین دوسالانه ونیز، فرستاده شد. با آنکه در سالهای پایانی دههٔ شصت به بیماری سرطان مبتلا گشت اما نگارگری را با آسودهدلی دنبال نمود. بهجت صدر در شماری از پردههایش رنگهای سرد و مات را با بازی سایه روشنها به هماهنگی و با مواد گوناگونی همچون چوب، فلز، رنگ روغن و اکرلیک و دیگر ماتهها به کار بردهاست. کارهای آبستره وی یادآور پردیسها و باغهای پارسی است. وی به عنوان هنرمند زن تأثیرگذار و آوانگارد دوران خود جایگاه ویژه ای در هنر معاصر ایران دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منصوره اتحادیه
منصوره اتحادیه (زاده ۱۳۱۲) تاریخنگار و نویسنده ایرانی است. وی در سال ۱۳۵۸ از دانشگاه ادینبورگ بریتانیا در رشته تاریخ دکتری گرفت. سپس در سال ۱۳۶۲ مدیر نشر تاریخ شد. او همچنین در دانشگاه تهران تاریخ تدریس میکند و کتابها و مقالههای بسیاری در زمینه تاریخ چاپ کردهاست. برخی از مقالات و کتابهای منصوره اتحادیه عبارتند از:
(تدوین) گوشههایی از روابط خارجی ایران (۱۲۸۰–۱۲۰۰) هجری قمری، (تدوین) خاطرات و اسناد حسینقلی خان نظامالسلطنه مآفی، (تدوین) گزیدهای از مجموعه اسناد عبدالحسین میرزا فرمانفرما، (تدوین) نامههای یوسف مغیثالسلطنه، (تدوین) سیاق عشیرت در عصر قاجاریه، (تدوین) مرآت البلدان - اعتماد السلطنه، (تدوین) سقوط ساسانیان: فاتحان خارجی، مقاومت داخلی و تصویرِ پایانِ جهان، (تدوین) خاطرات تاج السلطنه، اینجا طهران است…: مجموعه مقالاتی دربارهٔ طهران، پیدایش نشر تاریخ و تحول احزاب سیاسی در مجلس سوم، پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت، دورههای یکم و دوم مجلس شورای اسلامی، شیوه تاریخنگاری، سری کتابهای از روزگار رفته حکایت…
منصورت اتحادیه کتب زیر را هم ترجمه کرده اند: سفرنامه آگوست بن تان، ژنرال سمینو در خدمت ایران عصر قاجار و جنگ هرات...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آذر پژوهش
آذر پژوهش از پیشکسوتان رادیو در ایران، یکی از گویندگان برنامه «گلها» و از بانیان «انجمن توسعه و تجدد» است. آذر خانم از پدر و مادری فرهنگ ورز در شهرستان خوی زاده شدند. هشتم آذر ۱۳۱۹، در خاطراتشان گفته اند ۵ ساله بودم، پشت میکروفون رفته و شعر از حفظ میخواندم؛ و اولین شعری که حفظ کرده شعر (اشک یتیم) پروین اعتصامی بودهاست که در مدرسه خوانده و آقای دکتر مهدی آذر، وزیر فرهنگ وقت به او گلدانی نقرهای هدیه میکند. پدرش رئیس اداره فرهنگ و مادرش معلم زبان انگلیسی بود. او پس از ازدواج به همراه شوهر خود به ارومیه سفر میکند و اولین بار گویندگی را در رادیو ارومیه با اخبار در سال ۱۳۳۶ شروع کرد. چند سال بعد فرزند او بیمار شده و او مجبور به عزیمت به تهران میگردد و در تهران ضمن گویندگی خبر در برنامه گلها مجری و گوینده میشود. آذر پژوهش هماکنون در فرانسه زندگی میکند. ایشان در رادیو ایران آن زمان علاوه بر گويندگی بخشهای اصلی خبر، اجرا کننده برنامه مختلف راديويی هم بودند. از جمله «ادبيات جهان»، «شهر سخن»، «کاروانی از شعر و موسيقی»، «جلوههای زيبايی در ادب فارسی»، «قصه شمع»،و از این قبیل.
خودشان گفتهاند هم هنرپیشگی رادیو را میکردم و هم در برنامههای «شما و رادیو» و در «داستانهای شب» شرکت میکردم و گاهی گویندگی این برنامهها هم بهعهدهی من بود. آذر پژوهش از داوود پيرنيا به نیکی یاد کرده و با اشاره به اینکه وی مردی از خانواده فرهنگ و ادب و سياست بود، گفتهاست داوود پیرنیا همه چيز را رها کرد و فقط به تهيه برنامه گلها پرداخت. تقريبا از تمام هنرمندان درجه يک مملکت در رشتههای شعر و موسيقی به خوبی و به جا استفاده کرد تا اين گنجينه با ارزش به وجود آمد. در برنامه گلها، ۴۸۷ شاعر و ترانه سرا، ۷۵ آهنگساز و تنظيم کننده، ۹۰ تک نواز و سرپرست ارکستر، ۱۵ گروه محلی و ۵۶ خواننده و ۳۰ گوينده شرکت داشتند. اين برنامه يک ارثيه ملی است که امروز با همت يک زوج دانشمند خانم جين لويسون و همسرشان پرفسور لويسون همان طور که خواسته پيرنيا بود، جاودان شد. در برنامه گلها جز خودم (آذر پژوهش) ، افراد زیر گوینده بودند: کوکب پرنیان. قدسی رهبری. روشنک. مولود عاطفی. فرنگیس اردلان. ایراندخت پرتوی. فروزنده اربابی. هما احسان. فیروزه امیر معز. فخری نیکزاد. پروین خادم میثاق، مولود زهتاب. مولود کنعانی. ملوک روحانی. شکوه رضایی. مریم یزدانپرست. مهری ایزدی. سرور پاکنژاد.
...
سالها پیش موقعی که خانم پژوهش در برنامه "شما و رادیو" بودند شعر آهنگ یستردی "دیروز" شرلی بسی را به فارسی دکلمه کردند. این از رادیو فقط یک بار پخش شد، اما هنوز بعد از ۳۵ سال صدای ایشان در گوش من هست.
آن روزها وقتی که جوان بودم
مضمون ترانه Yesterday When I Was Young به فارسی
آن روزها وقتی که جوان بودم طعم زندگی به شیرینی قطرههای باران بود بر زبانم. سر به سر زندگی میگذاشتم، تو گویی بازی احمقانهای است. سر به سر زندگی میگذاشتم، همانگونه که نسیم شامگاهی سر به سر شعله شمع میگذارد. هزاران رویا در سر، و چه برنامههای باشکوهی برای خود داشتم. دریغا که هر چه میساختم، بر شنهای روان میساختم، شبها میزیستم و از نور عریان روز میگریختم. و اکنون میبینم که سالها چگونه از برابرم میگریزند. آن روزها وقتی که جوان بودم...چه بسیار ترانههای سرمستی که در انتظار سرودن بودند. چه بسیار سرخوشیهایی که در انتظار من بودند و چه بسیار درد و رنجهایی که بودند اما چشمان خیرهام نمیدیدند. به سرعت میدویدم و جوانی و زمان را به زانو درآوردم. و هرگز مکث نکردم تا ببینم معنای زندگی چیست. هر گفتگویی که اکنون میتوانم به یاد آورم فقط مرا در خود فرومیبرد، و دیگر هیچ. آن روزها ماه آبی بود. و هر روز شوریده، چیز تازهای برای ما به ارمغان داشت. [اما من] عمرم را همانند عصای جادو به کار میبردم، و هرگز بیهودگی و هدر رفتن ناشی از آن را نمیدیدم. بازی عشق بود که با تکبر و غرور نقشآفرینی میکردم. و هر شعلهای که افروختم، به سرعت فرو نشست. تمام دوستانم به نوعی پراکنده شدند، و در آخر؛ من، تنها بر صحنه نمایش باقیماندم. چه بسیار ترانههایی در ذهنم هستند، که هرگز خوانده نخواهند شد.[اینک] بر زبانم طعم تلخ قطرهای اشک را احساس میکنم. و زمان به سویم میآید به تاوان آن روزها. آن روزها وقتی که جوان بودم...
...
آذر پژوهش یکی از محبوبترین مجریان رادیو ایران، مادر چهار فرزند موفق ،تبسم ، هستی، پندار و پیام است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ژاله اصفهانی
اِطِل سلطانی (ژاله اصفهانی) سال ۱۳۰۰ خورشیدی، تیران اصفهان – درگذشتهٔ ۷ آذر ۱۳۸۶، لندن)، شاعر ایرانی که به شاعر امید معروف بود. ژاله خانم پنجاه و شش سال از عمر هشتاد و شش ساله اش را در تبعید و مهاجرت اجباری سپری کرد. او اولین شعرش را در هفت سالگی سرود و در سیزده سالگی نام خود را به ژاله تغییر داد. وی در سال ۱۳۲۳ در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت نخستین مجموعه شعرش با عنوان «گلهای خود رو» را دردوران دانشجویی در سن ۲۲ سالگی منتشر کرد. او پس از پروین اعتصامی نخستین زن ایرانی بود که کتاب شعر منتشر میکرد. در سال ۱۳۲۵در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به عنوان دانشجو پذیرفته شد. در سال ۱۳۲۶ و پس از وقایع آذربایجان، به علت فعالیتهای سیاسی همسرش (شمس بدیع تبریزی)، همراه او ناچار به ترک ایران و مهاجرت به اتحاد شوروی شد. نخستین سالهای مهاجرت دراز مدتش را در جمهوری آذربایجان گذراند و در آن سالها دوره پنج ساله ادبیات را در دانشگاه دولتی باکو به پایان رساند. سپس درسال ۱۳۳۳ همراه همسر و دو پسرش برای ادامه تحصیل به مسکو رفت و در سال ۱۳۳۹ در رشته ادبیات از دانشکده دولتی لامانوسف درجه دکترا گرفت. دومین مجموعه شعر ژاله با عنوان «زنده رود» در سال ۱۳۴۴ در مسکو منتشر شد و چهارده سال بعد، چاپ دوم آن در تهران امکان انتشار یافت. در سال ۱۳۵۹، ژاله پس از تحمل سی و سه سال درد و زجر دوری از میهن، به سرزمین محبوبش بازگشت و دو سه سالی در ایران بود. در همین سالها برگزیدهای از شعرهایش با عنوان «اگر هزار قلم داشتم»، در ایران انتشار یافت. کشتی کبود و نقش جهان دو برگزیده دیگر از شعرهایش بودند که در سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۹ در تاجیکستان و مسکو منتشر شدند. پس از دو سال دوباره ایران را ترک کرد و به انگلستان رفت و دو دهه پایانی زندگی اش را در شهر لندن گذراند. در این دو دهه چند مجموعه شعر از او انتشار یافت. نخستین آنها ” «البرز بی شکست» بود که چاپ نخستش در سال ۱۳۶۲ در لندن و چاپ دومش در سال ۱۳۶۵ در نیویورک انتشار یافت. پس از آن، در سال ۱۳۶۵ «ای باد شرطه» در لندن منتشر شد. همچنین برگزیدهای از شعرهایش با عنوان «خروش خاموشی» در سال ۱۳۷۱ در سوئد، برگزیدهای دیگر با عنوان سرود جنگل در سال ۱۳۷۳ در لندن، ترنم پرواز در سال ۱۳۷۵ در لندن و «موج در موج» در سال ۱۳۷۶ در تهران منتشر شدهاست. آخرین مجموعه شعری که از دکتر ژاله اصفهانی منتشر شد «شکوه شکفتن» نام داشت که در سال ۱۳۸۱ در لندن انتشار یافت.
به روی سـنگ مــزارم به شــعله بنویســید که سوخت در طلب این تشنه کام آزادی
چه عاشقانه به دیدار آفتاب شتافت که بشکفد سحر سرخ فام آزادی
...
کتابهای ژاله اصفهانی:
گلهای خود رو ، زنده رود ، اگر هزار قلم داشتم ، کشتی کبود ، نقش جهان ، البرز بی شکست ، خروش جنگل ، ای باد شرطه ، ترنم پرواز ، موج در موج ، شکوه شکفتن و…
...
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
بشکفد بار دگر لاله رنگین مراد
غنچه سرخ فرو بسته دل باز شود
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز
روزگاری که به سر آمده آغاز شود
روزگار دگری هست و بهاران دگر
شاد بودن هنر است، شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بی جان شب و روز
بیخبر از همه خندان باشیم
بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد
کاشکی آینه ای بود درون بین که در آن خویش را میدیدیم
آنچه پنهان بود از آینهها میدیدیم
می شدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد
که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن
پیک پیروزی و امید شدن
شاد بودن هنر است گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد
زندگی صحنهٔ یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمهٔ خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست.
خرم آن نغمه که مردم بسپارندبه یاد.
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز
روزگاری که به سر آمده آغاز شود
روزگار دگری هست و بهاران دگر
شاد بودن هنر است، شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بی جان شب و روز
بیخبر از همه خندان باشیم
بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد
کاشکی آینه ای بود درون بین که در آن خویش را میدیدیم
آنچه پنهان بود از آینهها میدیدیم
می شدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد
که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن
پیک پیروزی و امید شدن
شاد بودن هنر است گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد
زندگی صحنهٔ یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمهٔ خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست.
خرم آن نغمه که مردم بسپارندبه یاد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کبرا سعیدی (شهرزاد)
کبرا سعیدی با نام هُنری شهرزاد (زاده ۱۸ آذر ۱۳۲۹، تهران) هنرپیشه، شاعر، نویسنده و یکی از نخستین فیلمسازان زن در سینمای ایران است. شهرزاد از سنین نوجوانی در کافههای خیابان لالهزار رقصندگی میکرد و سپس در سال ۱۳۴۸ در فیلم «قیصر» ساخته مسعود کیمیایی در نقش رقصندهای به نام سهیلا فردوس بازی کرد. وی در ابتدا نقشهای کوچکی (بیشتر نقش زنان رقاصه یا بدکاره) در سینما برعهده گرفت و کمکم نقشهای تأثیرگذاری در فیلمهایی مانند «تنگنا» و «صبح روز چهارم» بازی کرد که در جشنواره سپاس برنده جایزه شد. شهرزاد حدود سال ۱۳۵۲ در اعتراض به فضای حاکم در فیلمفارسی از بازیگری کنارهگیری کرد و به عضویت گروه سینمای آزاد درآمد و به ساختن فیلم کوتاه پرداخت. در همین زمان شعرهایش را چاپ میکرد و داستانهای کوتاهش در نشریاتی چون روزنامه آیندگان و کتاب جمعه منتشر میشد. مجموعه اشعار او که تحت عنوان «با تشنگی پیر میشویم» چاپ شدهاست، گفته میشود هزینه انتشار این کتاب را که در آن زمان چیزی حدود پنجهزار تومان بود، بهروز وثوقی تقبل کردهاست. همچنین طراحی و عکس روی جلد کتاب را نیز امیر نادری، عکاس فیلم آن روزها و کارگردان معروف سالهای بعد به عهده گرفته بود. در سال ۱۳۵۶ شهرزاد اولین (و آخرین) فیلم بلندش را به نام «مریم و مانی» با بازی و سرمایهگذاری پوری بنایی ساخت. این فیلم از معدود فیلمهای سینمای ایران پیش از انقلاب است که قهرمان داستان، نویسنده و کارگردان آن زن هستند. او در سال ۱۳۶۴ به آلمان رفت و هفت سال بعد به ایران بازگشت و در شهرهای مختلف با مشکلات مالی به زندگی پرداخت.
ازجمله داستانهای کوتاه او: رمان توبا، سلام، آقا، تلنگری بر آب زدم، رعدی سخت درمیگیرد، پرنده مهاجر تنم بال میگشاید و میخواند و...
شهرزاد در فیلم «قیصر» ساخته مسعود کیمیایی شرکت داشت (سال ۱۳۴۸)
همچنین فیلمهای زیر: جدایی، پنجره، خشم عقابها، رقاصه شهر، طوقی، قهرمانان نمیمیرند، فرار از تله، پل، خانه بهدوشان، داش آکل، درشکهچی، سهقاپ، شاطر عباس، ماجرای یک دزد، بلوچ، تختخواب سه نفره، سر گروهبان و... کبری سعیدی (شهرزاد) نویسنده و کارگردان فیلم بلند «مریم و مانی» هم بودهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لیلی اَیمَن
لیلی اَیمَن (آهی) زاده ۱۳۰۸ - درگذشته ۱۳۹۷ از مؤسسان شورای کتاب کودک در سال ۱۳۴۱ بود. لیلی آهی از هنگام آغاز به کار این شورا تا سال ۱۳۵۹، دبیر هیئت مدیره شورای کتاب کودک بود. آخرین سالهاى خدمت لیلى آهی در ایران صرف مبارزه با بیسوادی و تحقیق دربارۀ زبان پایۀ فارسی گردید. ایشان مشاور فنی اداره کل مطالعات و برنامههای وزارت فرهنگ، آموزگار ادبیات کودک به مربیان کودکستان، پایهگذار بخش انتشار کتابهای کودکان به زبان فارسی به دعوت بنگاه ترجمه و نشر کتاب، و عضو گروه بررسی کتابهای درسی دبستان بود. وی به تدوین کتابهای درسی فارسی برای مدارس اهمیت میداد و با جبار باغچهبان، زهرا خانلری و توران میرهادی در این زمینه همکاری داشت. از لیلی آهی ۳۹ نوشته منتشر شدهاست. کتابهای "پالتو قرمز"، "هرکه پیدا کرد مال خودش"، و نوشتارهای مانند "نقدها و نظرها:شورای کتاب کودک" و "کتابهای خوب کدامند؟" از آن جمله هستند.
همچنین نرگس و عروسک مو طلایی(۱۳۳۹)، هر کس خانهای دارد(۱۳۴۰)، هدیه شاه پریان(۱۳۴۵)
و چند ترجمه: شادمانه کودکانه، اطفال دشوار (اثر روبین ژیلبرت)، هر کس پیدا کرد مال خودش (اثر ویل ویت کلاس)
لیلی آهی به زبانهای فرانسه، انگلیسی، و روسی تسلط داشت،
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فروغالسلطنه آذرخشی
فروغالسلطنه آذرخشی دختر قهرمانمیرزا قاجار بود و رگ و ریشهاش به فتحعلیشاه میرسید. وی را میتوان بنوعی مادر علمی زنان مشهد دانست. فروغالسلطنه علاوه بر ریاضی و فارسی، موسیقی و سرود هم تدریس میکرد. گرچه حرکت برای تأسیس مدرسه به شیوه نوین (نه مکتبی) را میرزاحسن رشدیه شروع کرد و بعد از تلاش او در مشهد شیخمحمدعلی مدیر (مدیریان) مدرسه همت را بنا نهاد اما حرف باسوادشدن دختران [مشهد] را در مکانی با نام مدرسه، نخستینبار، آن بانوی دانشور فروغالسلطنه آذرخشی پیش کشید.. فروغالسلطنه آذرخشی ۱۹ دی ۱۳۵۷ در مشهد درگذشت. دختر وی عزيز الملوك، در کتابی که تالیف کرده، به خاطرات مادر اشاره کردهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قشنگ کامکار
قشنگ کامکار (۲۵ بهمن ۱۳۳۲ سنندج) نوازندهٔ سهتار و ویلن و از اعضای گروه کامکارها است. وی علاوه بر شرکت در اجراهای گروه کامکاران، به همراه سیما بینا کنسرتهایی ویژه بانوان در خارج از ایران اجرا کردهاست. وی همسر سابق محمدرضا لطفی بود، که از هم جدا شدند. امید لطفی فرزند آنها ست. گفته میشود اندیشههای سیاسی لطفی منجر
به متارکه این زوج هنری شد. او از زمان شکلگیری گروه «چاووش» با آن همراه بود. گروهی که بدون چشمداشتی به آموزش و تمرین موسیقی مشغول بودند. محمدرضا لطفی به اعضای آن گروه ردیفهای موسیقی را تدریس میکرد. قشنگ کامکار اینطور که خودش گفته، دو- سه سال بعد از انقلاب از آقای همسرش محمدرضا لطفی و از «چاووش» حدا شده و در گروه کامکارها و در کنار برادرانش (کامکاره) فعالیت داشتهاست. در شرایط سخت بعد از انقلاب، قشنگ کامکار نخستین زنی بود که توانست اجازه حضور در صحنه موسیقی داشته باشد. قشنگ کامکار جایی گفتهاست سیاست باعث جدایی من و محمدرضا لطفی شد اما او همیشه در خاطر من خواهند ماند و هیچگاه فراموش نمیشود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هما دارابی
هما دارابی (۲۶ دی ۱۳۱۸ در تهران - ۲ اسفند ۱۳۷۲ در تهران) متخصص پزشکی کودکان و روانپزشک ایرانی بود که در اعتراض به حجاب اجباری در میدان تجریش تهران اقدام به خودسوزی کرد. هما دارابی، ۲۶ دی ماه ۱۳۱۸ در تهران به دنیا آمد. او از سال ۱۳۳۸ همزمان با ورود به دانشکده پزشکی عضو جبهه ملی ایران و حزب ملت ایران شد و در ۱۶ آذر ۱۳۴۰ در مراسم بزرگداشت کشتهشدگان ۱۶ آذر سخنرانی کرد. هما دارابی به همراه پروانه فروهر سازمان زنان جبهه ملی را تشکیل داد و در کنگره اول جبهه ملی در بهمن ۱۳۴۱ شرکت و سخنرانی کرد. وی از دانشجویان مبارز جنبش دانشجویی سال ۱۳۳۹ بود و بهعنوان یکی از سرشناسترین دانشجویان و یکی از اصلیترین مبارزان به زندان افتاد. او در تمامی رویدادهایی که به انقلاب انجامید، حضوری کوشا و صمیمانه داشت. هما دارابی در آمریکا مدرک روانپزشکی خود را دریافت کرد و در ایالتهای نیوجرسی، نیویورک و کالیفرنیا طبابت کرد. در سال ۱۳۵۳ به ایران بازگشت و در کنار فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود به تدریس در دانشگاه و طبابت پرداخت. اما پس از انقلاب در سال تحصیلی ۱۳۶۹ او را برخلاف نص صریح قانون به دلیل بدحجابی و با عنوان «عدم رعایت شئونات» از استادی برکنار کردند. همچنین مطب او نیز تعطیل شد. هما دارابی به عنوان یک فعال اجتماعی و سیاسی بسیار امید داشت که انقلاب به تحول مثبتی بینجامد اما از مسائلی که میدید سرخورده شد. او از وضعیتی که پیش آمده بود ناخشنود بود و سرانجام نتوانست بپذیرد آنهمه تلاش و مبارزه به چیزی انجامید که داشت اتفاق میافتاد. به ویژه تضییع حقوق زنان و حجابی که بهاجبار بر سر زنان نشست برای او قابل قبول نبود. تا اینکه او در ۲ اسفند ۱۳۷۲ در اعتراض به حجاب اجباری در میدان تجریش خود را به آتش کشید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گلناز امين
گلناز امین متولد تهران، در خانواده ای بهایی است؛ خانواده ای که بعد از انقلاب دچار مشکلات زیادی شدند و به اجبار، مهاجرت کردند. پدرش، «مهدی امین»، وکیل و عضو انجمن روحانی و ملی جامعه بهایی بود که روز ۲۳ آذر ۱۳۶۰ بعد از نشست انجمن به همراه 9 نفر دیگر از اعضای این محفل دستگیر و دو هفته بعد(۶ دی ۱۳۶۰) اعدام شد. گلناز امین بیش تر وقت خود را صرف مطالعه تاریخ زنان ایران نموده و در همین زمینه یک بنیاد پژوهشی با دوستانش راه اندازی کردهاست. اراده و تلاش وی در حفظ این نهاد و مشارکت فعالانه زنان ایرانی در برگزاری کنفرانسهای سالانه دو عامل اصلی در دوام این بنیاد است. به نظر گلناز امین زنان با نهادینه کردن تفکر برابريخواهانه در خانواده میتوانند برابری را در جامعه رشد دهند. بنیاد مزبور كوشش ميكند با نگاه و زباني زنانه به تاريخ ايران، بنگرد و در حفظ و اشاعه آثار زنان ايران در حد توان بكوشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زهرا (زیبا) کاظمی
زهرا (زیبا) کاظمی (۱۹۴۸ - ۲۰۰۳) خبرنگار کانادایی - ایرانی تبار بود که در مسافرتی به قصد تهیه گزارش در ایران، هنگام ناآرامیها و اعتراضات دانشجویی، به دلیل عکسبرداری حین تجمع برخی از خانوادههای زندانیان در مقابل زندان اوین، بازداشت و در زندان درگذشت. پرونده وی پس از گذشت سالها در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی به سرانجامی نرسید و تنها متهم پرونده نیز که یکی از کارمندان رده پایین وزارت اطلاعات بود، تبرئه شد. زهرا کاظمی زاده شیراز بود. در مدرسه عالی سینما و تلویزیون در تهران تحصیل کرد و در پاریس ادبیات و سینما خواند و سال ۱۹۸۵ دکترای خود را هم در رشته هنر و ادبیات از دانشگاه پاریس گرفت. او بعدها در سال ۱۹۹۳ به کانادا مهاجرت کرد و با چند نشریه و مؤسسه عکس همکاری داشت. زهرا کاظمی در سال ۲۰۰۳ در جریان یک مسافرت به عنوان خبرنگار در ایران دستگیر و در هنگام بازجویی به قتل رسید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نِدا آقاسُلطان
ِندا آقاسُلطان (بهمن ۱۳۶۱ – خرداد ۱۳۸۸) یکی از دهها نفری بود که در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ کشته شدند. وی در محلهٔ امیرآباد تهران (خیابان کارگر شمالی) به ضرب گلوله کشته شد.
...
انتشار فیلم کوتاهی از لحظات جان سپردن وی بازتابهای فراوانی در رسانههای جهان بهدنبال داشت و به نوشته هفته نامه تایم، لحظه جان سپردن وی پربینندهترین مرگ یک انسان در تاریخ بشریت شد. پزشکی که شاهد ماجرا بوده و میگوید که تلاش ناموفقی برای جلوگیری از خونریزی و مرگ او انجام دادهاست، عامل قتل ندا آقاسلطان را یکی از موتورسواران شبه نظامی میداند که برای مدت کوتاهی توسط مردم معترض دستگیرشدهاست. ندا، بهعنوان نماد ندای اعتراض ایرانیان و ندای آزادیخواهی ایرانیان شناخته میشود.
پانویس
- دوستان دانشور و فرهنگورز، در این بحث، به بیش از ۱۵۰ زن اشاره میشود که هر کدام زندگی متفاوتی داشتند و به شیوه خاص خویش با چالشها و مشکلات درافتادند. بدیهیست که همه در یک راستا و از یک قماش نیستند. اینکه نگاه و دیدگاه شماری از آنها حرف و حدیث دارد (که دارد)، یا با آنچه من و شما فکر میکنیم مطابق نیست، دلیل نمیشود که از آنان یاد نشود.
- کسانیکه در این بحث از آنان اسم میبرم کم و بیش شناخته شده هستند، اما دیگرانی هم هستند که از آنان کسی یاد نمیکند اما در شمار شریفترین زنان میهن ما هستند، زنان مچاله شده و رنج دیدهای که قربانی تاریخ مذکر و فقر فرهنگی بوده، به اطاعت خودخواسته و ستم مضاعف، خو کردهاند. باید در فصلی جداگانه از آنان سخن گفت.
- دوستان دانشور و فرهنگورز، در این بحث، به بیش از ۱۵۰ زن اشاره میشود که هر کدام زندگی متفاوتی داشتند و به شیوه خاص خویش با چالشها و مشکلات درافتادند. بدیهیست که همه در یک راستا و از یک قماش نیستند. اینکه نگاه و دیدگاه شماری از آنها حرف و حدیث دارد (که دارد)، یا با آنچه من و شما فکر میکنیم مطابق نیست، دلیل نمیشود که از آنان یاد نشود.
- کسانیکه در این بحث از آنان اسم میبرم کم و بیش شناخته شده هستند، اما دیگرانی هم هستند که از آنان کسی یاد نمیکند اما در شمار شریفترین زنان میهن ما هستند، زنان مچاله شده و رنج دیدهای که قربانی تاریخ مذکر و فقر فرهنگی بوده، به اطاعت خودخواسته و ستم مضاعف، خو کردهاند. باید در فصلی جداگانه از آنان سخن گفت.
░▒▓ همه نوشتهها و ویدئوها در آدرس زیر است:
...
همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook